پاريس كوچك ايران
  • مربوط به موضوع » عجایب ایران!!!

مسجد سليمان شهر اولين هاست. شهري كه در دهه هاي گذشته به پاريس كوچك معروف بود و ورود اولين هاي زيادي را به چشم ديده بود؛ اولين زمين گلف...

مسجد سليمان شهر اولين هاست. شهري كه در دهه هاي گذشته به پاريس كوچك معروف بود و ورود اولين هاي زيادي را به چشم ديده بود؛ اولين زمين گلف، اولين زمين فوتبال، اولين چاه گاز، اولين چاه نفت، اولين فرودگاه، اولين خط آهن، اولين بيمارستان... شهري كه وقتي اولين چاه نفت ايران در سال 1287 خورشيدي در آنجا حفر شد، تحول عظيمي در اقتصاد خاورميانه پديد آمد و با ورود كارشناسان نفتي از انگليس، مسجدسليمان كم كم به يك شهرك شركتي تبديل شد كه پيشرفته ترين امكانات اروپايي را در خود داشت. اما با بي مهري هاي دوران پهلوي دوم و آسيب هاي دوران جنگ كم كم از موضع قدرت خود فاصله گرفت تا اين روزها كنج كوچكي در خاك خوزستان باشد كه آرام و بي سر و صدا زندگي نيمه جانش را ادامه مي دهد.

 
 قديمي هاي شهر مي گويند كه سالها قبل، حضرت سليمان براي گسترش آيين موسي آتشكده سر مسجد را بنا كرد اما زماني كه اعراب وارد ايران شدند، تصميم گرفتند اين آتشكده را خراب كنند كه با مقاومت مردم به جايي نرسيد

 

شهر هزار نام

اگر نقشه هاي تاريخي را جستجو كنيد، به جاي نام مسجد سليمان، نام پارسوماش را مي بينيد. نامي كه به واسطه پارسياني كه از غرب ايران به مسجد سليمان آمده بودند، روي اين منطقه گذاشته شد تا اينكه در دوران قرون وسطي نام تلغر كه سرزميني در كنار رودخانه كارون بود، جايگزين آن شد. در سال هاي بعد هم اين شهر به جهانگيري، نفتون و سپس به مسجد سليمان تغيير نام پيدا كرد. در حقيقت بعد از بازديد رضا خان پهلوي در سال 1303 خورشيدي از آتشكده سر مسجد بود كه نام اين شهر از نفتون به مسجد سليمان تغيير پيدا كرد. اهالي منطقه و قديمي هاي شهر مي گويند كه سال ها قبل، حضرت سليمان براي گسترش آيين موسي، آتشكده سر مسجد را بنا كرد اما زماني كه اعراب وارد ايران شدند، تصميم گرفتند اين آتشكده را خراب كنند كه با مقاومت مردم اين اقدام به جايي نرسيد. حالا بعد از قرن ها، آتشكده يكي از قديمي ترين بناهاي مسجد سليمان است كه مهم ترين شناسه تاريخي اين شهر به شمار مي رود. با اين حال، باستان شناسان معتقدند مسجد سليمان و توابع آن احتمالا بيش از دو هزار اثر تاريخي دارد كه از اين تعداد تنها 400 اثر شناسايي شده است.

 

آتشكده سر مسجد
مسجدسليمان

پروفسور گيرشمن آتشكده سر مسجدرا متعلق به دوره پارسيان مي داند و آن را كهن تر از قلعه هاي پارسارگاد و تخت جمشيد معرفي مي كند. قلعه اي كه اگر تاريخ را ورق بزنيد، اولين خشت آن را در قرن 8 قبل از ميلاد خواهيد ديد كه در منطقه اي كه امروز محله سرمسجد نام دارد، بر زمين گذاشته شده است. اگر سري به اين بنا بزنيد مي بينيد كه از سه سو صفه را دور زده و از جهت مغرب به كوه تكيه داده است. آتشگاه اين مجموعه در دامنه شمالي و آتشكده آن در قسمت ضلع جنوب غربي آن قرار دارد و چندين پله كان مي باشد در اطراف آن ديده مي شود كه مهمترين آنها پله كان ورودي شرقي است آن هم 24 متر طول! جالب ترين ويژگي اين آتشكده آن است كه در ساخت آن تنها از سنگ استفاده شده و هيچ ملات ديگري در بين اين سنگ ها وجود ندارد.

 
وقتي اولين چاه نفت ايران در سال 1287 در مسجدسليمان حفر شد، تحول عظيمي در اقتصاد خاورميانه پديد آمد و با ورود كارشناسان نفتي از انگليس، مسجدسليمان كم كم به يك شهرك شركتي تبديل شد كه پيشرفته ترين امكانات اروپايي را در خود داشت

 

برد نشانده
مسجدسليمان

برد در زبان بختياري به معني سنگ است و برد نشانده اشاره به سنگي دارد كه به شكل ستون در زمين فرو رفته است. ارتفاع معبد بردنشانده مسجدسليمان 3.5 متر و قطر آن 50 سانتي متر است و باستان شناسان آن را قديمي ترين عبادتگاه روباز ايراني مي دانند كه كنده كاري هاي آن روزگار هخامنشي را به ياد مي آورد.

اين بنا را بايد در مسير مسجد سليمان به انديكا ببينيد. يعني درست در 16 كيلومتري مسجدسليمان، بر سر راه سد مسجد سليمان و سد شهيد عباسپور.

 

خرابه اي پر از طلا

تپه باستاني كلگه‌زرين با بقايايي كه از ديواره‌هاي قديمي ساخته شده از سنگ،‌ ملات و گچ دارد، يكي از آثار باستاني مسجد سليمان است كه تا به حال كاوش زيادي روي آن انجام نگرفته است. بررسي هاي باستان شناسي قبلي نشان مي داد كه طول ديوار 250متر و عرض آن 150 متر است و نقوش روي اين ديوار، حكايت از يك ايدئولوژي مذهبي دارد. در اين نقوش گاوي ديده مي شود كه عقابي آن را به طرف مذبح يا قربانگاه هدايت مي‌كند و در كنار مذبح فردي به همراه كودكي قرار دارد. گفته مي‌شود كه "كلگه‌" در اصل به معناي خرابه بوده و نام "زرين" را به اين دليل به آن افزوده‌اند كه كودكان در گذشته هنگام بازي روي اين تپه سكه‌هايي را پيدا مي‌كرده‌اند. اين تپه‌ باستاني در وسط شهر قرار گرفته اما با حضور ? ساختمان در حريم آن، كمتر مجال خودنمايي دارد



كم جمعيت‌ترين روستاي ايران در سبزوار قرار دارد
  • مربوط به موضوع » عجایب ایران!!!

كم جمعيت‌ترين روستاي ايران در بخش روداب شهرستان سبزوار در دهستان خواشد قرار دارد.

به گزارش خبرگزاري فارس از سبزوار، كم جمعيت‌ترين روستاي ايران در بخش روداب شهرستان سبزوار در دهستان خواشد قرار دارد.
بخشدار روداب سبزوار با بيان اينكه نام اين روستا روداب است، اظهار داشت: اين روستا داراي 2 خانوار و تعداد 2 نفر جمعيت است كه هر دو نفر مرد هستند كه يكي از اين دو مرد بر اثر فوت همسر در تنهايي به سر مي‌برد و ديگري هرگز ازدواج نكرده است.
محمد شم‌آبادي افزود: اين دو نفر كه يكي 60 و ديگري 71 ساله است، هر دو نفر بي‌سوادند و در خود روستا مشغول به كار هستند.
اين روستا فاقد مسجد، برق، گاز، آب لوله كشي، تلفن و حمام است اما داراي امامزاده است.
روستاي روداب در 110 كيلومتري جنوب سبزوار و 70 كيلومتري مركز بخش قرار دارد



خون اژدها از چشمه هاي ماماتين مي جوشد
  • مربوط به موضوع » عجایب ایران!!!

خون سياه اژدهايي كه به باور اساطيري مردم رامهرمز در جنگ با اسفنديار رويين‌تن به هلاكت رسيد، هنوز از چشمه هاي قير ماماتين مي جوشد. بررسي لوح‌هايي كه در تخت ‌جمشيد به دست آمده نشان مي‌دهد هخامنشيان از اين چشمه‌هاي قير ظروف خود را مي ساختند.

به گزارش مهر ، منطقه ماماتين در 25 كيلومتري شمال شرق شهرستان رامهرمز استان خوزستان بستر ميراث و ثروتي چند هزار ساله است. گاهي اين ثروت اشباع شده از زمين بيرون مي جهد تا شايد كسي آن را ببيند و از ثروت طبيعي سودي ببرد غافل از اينكه در ماماتين از زمين طلاي سياه مي جوشد و كسي نمي بيند.

گاهي ثروت نياكان ايرانيان در يك بنا و اثر تاريخي است و گاهي طلايي سياه به نام نفت و قير. در شهر رامهرمز كوهي وجود دارد كه در اثر انشعاب گاز از درون حفره هاي آن آتشي به بيرون شعله مي كشد كه منظره زيبايي را در تاريكي شب پيش روي هر عابر مي گذارد.

اما غير از اين كوه كه به تشكوه معروف است در منطقه ماماتين شهر رامهرمز چشمه هاي زيادي وجود دارد كه از آنها به صورت طبيعي قير بيرون مي آيد. 10چشمه قير طبيعي موجود در ماماتين به شكل تنورهاي نانوايي هستند و با مصالحي مانند قلوه ‌سنگ و ملات ساروج‌ در دو طرف يك مسيل كم آب قرار دارند. طلاي سياهي كه با نفت تركيب شده از چشمه هاي سياه رنگ مي جوشد و با آب رودخانه اي به نام رود زرد رامهرمز تركيب مي شود و در نهايت وقتي از غلظت نفت و قير آن كم شد به زمينهاي كشاورزي مي رسد. قديمي ها اين رودخانه و آن قير سياه را خون اژدهايي مي دانستند كه در نبرد با اسفنديار رويين تن كشته شد.

ايرانيان از خون اژدها يا همان قير جوشيده از زمين براي ساختن بناهاي تاريخي و ظروف استفاده مي كردند.كشف اين ظروف ساخته شده از قير در تپه چغاميش دزفول مربوط به هزاره چهارم پيش از ميلاد مسيح نشان مي دهد كه قير در بعضي از بناهاي تاريخي عيلامي نيز كاربرد داشته است.

ايرانيان از چشمه‌هاي نفت روان در اطراف آتشكده پارسوماش (مسجد سليمان) در صنايع نظامي و روشن كردن خشاب‌ها استفاده مي‌كردند و در لوح‌هايي كه در تخت‌جمشيد به دست آمده مطالبي آمده كه نشان مي‌دهد هخامنشيان از چشمه‌هاي قير تشكوه ظروف خود را مي ساختند.

اما اكنون اهالي روستاي قالند بهبهان استان خوزستان تنها استفاده كنندگان از چشمه هاي قير خوزستان هستند. آنها از اين مواد براي اندود كردن ظروف بزرگ نگهداري نان خشك و درمان گرفتگي و شكسته بندي اعضاي بدن از قير استفاده مي كنند.

سالها پيش براي اولين و آخرين بار مواد رودخانه قير ماماتين توسط يك كارشناس مورد آزمايش قرار گرفت و تشخيص داده شد كه اين مواد بهترين تركيب براي ساخت باند فرودگاه هستند اما ديگر هيچ نوع بهره برداري از آن نشد.

نمونه هايي از چشمه هاي قير طبيعي كه از دل زمين بجوشد در انديكاي مسجد سليمان و منطقه اوقيلك بهبهان نيز به چشم مي خورد اما هيچيك از اين مناطق جاذبه ماماتين را ندارند. چون اين منطقه داراي كوره‌هاي تبخير آب از قير طبيعي (مربوط به قرن 7 هجري قمري) ،‌ چاه‌هاي اكتشافي نفت ماماتين (اواخر قاجار) ،‌ پير شاهزاده عبدالله ماماتين،‌ مجموعه ابنيه انگليسي و مجموعه ابنيه اكتشافات نفت (دوران پهلوي اول)،‌ تپه ماماتين،‌ تپه دره قير،‌ محوطه باستاني استحصال قير،‌ چشمه‌هاي قير روان و نيز كوه آتش (تشكوه) است كه تا كنون حتي يك گردشگرهم نداشته اند.

پيدايش نفت و قير در ايران باستان به دوره ساسانيان بر مي گردد چنانكه آثار باقي مانده از يكي از سدهاي شوشتر در مسير رودخانه كارون و شوشتر نشان مي دهد در ساخت آن از قير استفاده شده و به همين دليل در ميان خوزستاني ها به بند قير معروف است.

وجود بقاياي يك شهر قديمي به نام قلعه يزدگرد (قلعه تاشار) از آثار دوره ساساني در فاصله كمي از رودخانه ماماتين كه داراي حصارهاي قطور سنگي بر فراز كوهي بلند و سوق الجيشي است و وجود تپه اي مشتعل از آتش به نام تشكوه مي تواند در كنار رودخانه قير طبيعي به يك مجموعه گردشگري عظيم تبديل شود



شهري جاري ميان دو رودخانه
  • مربوط به موضوع » عجایب ایران!!!

اهالي راز بزرگي را نقل مي‌كنند، داستاني عجيب و زيبا. البته اين مساله به معني غيرواقعي بودن نقل و روايت آنها نيست. شايد آيندگان و حتي در دوران خود ما...
 
مياندوآب در دنياي قديم از مناطق پررونق ايران به شمار مي‌آمد
سايه مي‌گستراند بر سينه راه، حضور سنگين و معنادار مسافر. جاده است و بي‌نهايت واژه كه از وجود سرشار مي‌شود و سر تعظيم به آستان معبود فرو مي‌سايد. آن گاه كه آدمي خود را كوچك يافت در اين گيتي، ندايي مي‌آيد تو اي مسافر همانا بهترين مخلوق هستي. جاده‌اي از نور كه تو را به سوي آفتاب مي‌خواند. پس به نام او راهي شو. باز شناس نشانه‌ها را در پس سنگ، آب، درخت و باران... .
 اينجا مياندوآب است. گوشه‌اي از ايران زيباي ما. شهري كه جاري است ميان دورود پرخروش، يكي سمينه نام دارد و ديگري زرينه هر دو با پسوند رود و اما ميان اين دو آب شهري در حركت است با تاريخ و طبيعتي بكر. گذرگاهي براي امراي ماد، اورارتو، كرد، سلجوقي، ‌ترك و مغول؛ همگي زندگي كرده‌اند و حكومت. حالا پس از اين همه سال دوباره صدايشان مي‌كنيم... اينجا مياندوآب است مردماني بلند نام دارد و نيك سيرت. آگر به اينجا آمدي نرم و آهسته بيا مبادا... .

ردي از شهر در غربت
شهر قدمت زيادي دارد، خيلي زياد. هرچند آثار مكتوب آن در دوره‌هاي مختلف از بين رفته است، اما در شهرها و روستا‌هاي مجاور هنوز مي‌توان زمزمه‌هاي گذشتگان را از سينه پيران شنيد و خط نوشته گذشتگان را بر كتيبه‌ها باز خواند. سنگ نبشته‌هاي مكشوفه سابقه تاريخي شهر را به هزاره‌هاي قبل از ميلاد پيوند مي‌دهند. اين نشانه‌ها گوياي آن است كه شهر مياندوآب و حومه آن در دنياي قديم يكي از مناطق پررونق محسوب شده است.
اولين سند معتبري كه در اطراف مياندوآب به دست آمده، سنگ نبشته‌اي است به زبان اورارتويي كه در روستاي داش تپه در 21 كيلومتري شمال باختري شهر مياندوآب به دست آمده است. دو قطعه بزرگ اين كتيبه را از آن محل به موزه بريتانيا انتقال داده‌اند. حالا چرا و چگونه اين آثار در غربت و دور از اصل خويشند بماند كه داستانش بس تراژديك است. بايد به فكر حفظ و نگهداري ديگر آثار بود، با اندك همت و تدبيري.

از ديروز تا امروز
به دوره‌هاي پيش از تاريخ، هزاره اول ميلاد، دوره‌هاي تاريخي 1500 تا 3000 سال پيش، دوره‌هاي اسلامي 1400 سال قبل و عصر حاضر‌ خوش آمديد. همه و همه در شهر گرد هم آمده‌اند تا باز گويند داستان زندگي خود را. اين همه به نشاني خيابان امام خميني ـ داخل پارك معلم. اين موزه ‌ سال 1346 شمسي تاسيس شد يك بار هم در سال 1383 مورد لطف مسوولان قرار گرفت و توسعه داده شد و مرمت. دستشان درد نكند.
اشياي موجود در اين گنجينه شامل سنگ‌هاي ابسيدين (سنگ آتشفشاني سياه رنگي)، سفال، فلز، آجر، كاشي، شيشه و سكه است. البته برخي از اشياي موزه متعلق به ديگر شهرها و مناطق مختلف كشور است. جاهايي مانند تپه سيلك كاشان، تپه حسنلوي نقده، اشيا و ابزار آلات مفرغي لرستان و نيشابور، گرگان و آثاري از منطقه اسماعيل‌آباد و عمارلو رودبار و... .
موزه بخش ديگري هم دارد كه آثار مربوط به گنجينه مردم‌شناسي در آن به نمايش گذاشته شده است. مجسمه‌هايي با لباس‌هاي رنگي محلي، زيبا و دلربا... مي‌روند تا در دنياي مد براي هميشه در موزه جا خوش كنند!

عبادتگاهي پرفروغ
اگر از كوچه و پس‌كوچه‌هاي خيابان 17 شهريور گذر كني در داخل يكي از آنها مجذوب معماري بنايي خواهي شد كه دست‌كم 200 سال قدمت دارد. اين اثر خيره‌كننده مسجد طاق نام دارد. معروف است كه اين عبادتگاه توسط احمد‌خان بيگلربيگي حاكم مراغه ساخته شده ‌است. بناي مسجد به صورت شبستاني ستون‌دار با پوشش طاق و گنبد است كه از 9 گنبد كوچك تشكيل يافته و بر طاق‌ها، 4 ستون مياني و جرزهاي ديواري قرار گرفته‌اند كه ستون‌هاي مياني، مكعب شكل هستند. طاق‌ها از آجر با ملات گچ، شالوده از سنگ و ديوارها از خشت ساخته شده‌اند و در دوره‌هاي بعد، بخش‌هاي ديگري به مسجد اضافه شده است. اين عبادتگاه در حال حاضر مرمت شده است. پاي در آن بگذاريد و از معبود خويش طلب كنيد آنچه دلتان مي‌خواهد... .

مكاني براي نمايش قدرت
بخدك به خسرو انوشيروان پيشنهاد ساخت قلعه‌اي را مي‌دهد. اين سردار در توجيه پروژه خود آموزش قدرت نظامي و جنگي را بيان مي‌كند. شاه موافقت مي‌كند و قلعه‌هايي با بنيان‌هاي سخت و سفت احداث مي‌شود چنان سخت كه تا افق روزگار ما پاي نهاده است. البته حالا تلي از خاك شده است!
آن رزم آوران نامدار‌ براي خود كلي اسرار نظامي داشته‌اند تا جايي كه حتي كسي از سرچشمه آب قلعه مطلع نبود. اين اطلاعات فوق‌سري حالا لو رفته است؛ بنا بر آثار بر جاي مانده، آب مورد نياز قلعه از 4 فرسنگي را طوري به قلعه هدايت مي‌كرده‌اند كه غير از خود بخدك و تني چند از نزديكان او كسي از سرچشمه آن آگاه نبوده است.
شما اگر وسوسه شديد مي‌توانيد نه مانند يك سرباز دلير، بلكه به عنوان مسافري متفكر راهي قلعه شويد. پس نشان روستاي ميلان را بگيريد و برويد تا شاهد خرابه‌هاي آن باشيد.

داش تپه، ورود ممنوع!
اهالي راز بزرگي را نقل مي‌كنند، داستاني عجيب و زيبا. البته اين مساله به معني غيرواقعي بودن نقل و روايت آنها نيست. شايد آيندگان و حتي در دوران خود ما اين راز سر به مهر گشوده شود. آنها مي‌گويند قبر زرتشت پيامبر پاك آيين ايراني درون داش تپه قرار دارد!
روزگاري چيزي شبيه ‌يك قلعه بر فراز داش تپه بوده است، اما به چه دليل دهانه آن با وسايل و مصالح و با نهايت مهارت مسدود شده است را نمي‌دانيم.
اين تپه در مجاورت روستايي به همين نام و در حوالي شهر مياندوآب قرار دارد.
در سمت شرقي تپه محل يك در‌ ورودي به درون تپه ديده مي‌شود كه از ساروج و آهك ساخته شده و اهالي محل اقدامات زيادي براي ورود به تپه يا درون قلعه انجام داده‌اند كه تاكنون راهي را براي ورود به آن نيافته‌اند.
محققان و باستان‌شناسان بسياري از اين تپه ديدن كرده‌اند و مقداري از بقاياي ظروف سفالي خرد شده در اطراف تپه يافته‌اند.

از پلي تا پل ديگر
تنها 10 كيلومتر از شهر اثري هويداست كه مي‌توان داستان دوران قاجار را بر ارتفاعش شنيد. پلي به نام «كوسه لر». قدم زدن روي پل يعني گام نهادن به دوران شاهان قجر. پايه‌هايش گرچه لرزان است اما از پس اين همه سال به نبرد آب برخاسته است. كوسه لر دو پايه دارد از جنس لاشه سنگ و ملات آهك. آب‌شكن‌هاي مثلثي شكل دارد كه بقاياي آن هنوز خونمايي مي‌كنند. اين پل در روستاي كوسه‌لر روي كانالي به نام آجي گوبي كه از زرينه‌رود منشعب شده، بنا شده است.
پلي متروكه كه اينك با حضور مسافر، دوباره جان مي‌گيرد و تمناي دستان پرمهري را مي‌طلبد كه از سر كرم بر تن رنجورش كشيده شود... .
2068 شماره شناسنامه‌ ديگر پل دوران قاجار است. پل تاريخي ميرزا رسول در 5 كيلومتري مياندوآب روي رودخانه زرينه‌رود، در گوشه‌اي از جاده مياندوآب اروميه جا خوش كرده است. طول اين پل 52 متر و داراي 7 دهانه است و مصالح به كار رفته در اين بنا در قسمت پايه‌ها و سيل‌شكن‌ها، سنگ و در بقيه قسمت‌ها آجر است.

چنگيز گلي آرام است
عناصر طبيعي دست در دست هم شاهكاري خلق كرده‌اند تا اگر دمي فرصت بود به تامل‌نشيني و بازخواني راز خلقت را. در اراضي طغياني شاخه‌هاي سيمينه رود از اجتماع هرز‌آب‌هاي تپه ماهوري جنوب و غرب روستاي خطايي تالابي به نام چنگيزگلي شكل گرفته است. وجود چند چشمه كوچك بر زيبايي اين تالاب دوصد چندان افزوده است. چشمه‌هايي كه بي‌منت و ادعا، جريان مي‌يابند و پيوسته در حركتند به سوي آبي بيكران دريا.
تالاب چنگيزگلي يك تالاب فصلي است كه در حد فاصل 3 روستاي سبز، قره‌گول و خطايي در جنوب مياندوآب قرار دارد.

دلمه و علي يار
هنوز مانده تا تصويري از زيبايي منطقه را بر جان ترسيم كرد. آدمي با سفر ره توشه‌اي به ارمغان خواهد آورد كه موج مثبت آن در تمام عمرش امتداد خواهد يافت. طبيعت بهترين جلوه اين الهام است. فارغ از همه نوع آلودگي. به شرط اين كه آداب معاشرت با طبيعت را فراموش نكنيم. شما را با اين انگيزه به دره دلمه دعوت خواهيم كرد. دره دلمه در پايين‌دست سد انحرافي نوروزلو قرار گرفته است. به دليل وجود ساحل رودخانه و همچنين آسماني آبي و نورافشاني زيباي آفتاب مورد علاقه و توجه گردشگران ارجمند است. برخي نيز به صورت تفنني به صيد مي‌پردازند كه ما هرگز چنين پيشنهادي به شما نمي‌دهيم. حيف نيست دهان ماهي را خونين كرد!
اما اگر فرصتي دست داد مي‌توان در مسير مياندوآب به شاهين‌دژ خود را ميان دره علي يار باز يافت. چمنزارهاي اطراف آن چنان مجذوبتان خواهد كرد كه حتي تا فرو نشستن خورشيد متوجه گذر لحظه‌ها نخواهيد شد. صداي موزون دره گواراي وجودتان باد!

خريد كنيد از همه نوع
اين بخش دشوارترين قسمت سفر است و اگر بخواهيد براي هر كدام از نزديكان خويش تحفه‌اي ببريد، سخت‌تر هم مي‌شود. البته سوغات‌هاي ويژه و زياد شهر بر اين مشكل خواهد افزود. از سويي قيسي، آجيل، بادام و گردو شما را وسوسه خواهند كرد و از طرف ديگر فرش، گليم و جاجيم‌هاي خوش رنگ چشمك مي‌زنند.
اما البته در اين ميان فرش دستباف با توجه به ويژگي‌ها و ارزش‌هاي هنري و تجاري خود مهم‌ترين سوغات شهرند كه در طول تاريخ به مهم‌ترين صنعت دستي ايران نيز تبديل شده است. نقشه‌هايي دارند به نام زير خاكي، گل فرنگ، لچك ترنج، شاه عباس، اسليمي، شكارگاه و حيواندار... .



اين مسجد گنبدي ضد بمب دارد
  • مربوط به موضوع » عجایب ایران!!!

يك متخصص سازه و بناهاي تاريخي گفت: مسجدجامع اصفهان طراحي بسيار زيبا و قابل توجهي دارد و پس از 900 سال پابرجا مانده است و حتا در بمباران اين منطقه، بمب هم نتوانست اين مسجد را تخريب كند.

به گزارش ايسنا؛ امير مهرداد محمدحجازي در نشست تخصصي «تعامل و ارتباط هنر و معماري در مسجدجامع اصفهان» كه امروز در محل پژوهشكدهي هنرهاي سنتي برگزار شد، اظهار كرد: در سال 1363 در حملات و بمباران هوايي به اين منطقه، مغازههاي اطراف اين مسجد زيباي تاريخي بهطور كامل تخريب شد و فقط شبستان جنوب شرقي اين مسجد در حد بسيار محدودي آسيب ديد.
اين استاد دانشگاه طراحي گنبد نظامالملك اين مسجد را ضد بمب دانست و ادامه داد: به جرأت ميتوان گفت كه مسجدجامع اصفهان پيشرفتهترين نقشهي تاريخ معماري ايران را دارد و پس از آن، مسجد امام (ره) و ديگر مساجد طراحي شدهاند.
حجازي بيان كرد: در ايران، آثار فاخري وجود دارد كه كدهاي جهاني دارند و بايد براي انتشار اين آثار تلاش كرد. در غير اين صورت، رسالت خود را نسبت به انديشهي بشريت انجام ندادهايم.
اين استاد دانشگاه با اشاره به طراحي خاص اين مسجد و اينكه مسجدجامع اصفهان در برابر زلزله مقاوم است، ادامه داد: اين طراحي در نوع خود يك شاهكار عجيب بهشمار ميرود و اگر ابعاد و ضخامت مصالح اين بناي تاريخي را در مدل فرضي تغيير دهيم، بهشدت تنشها در آن تغيير ميكند.
حجاري با تأكيد بر لزوم حفاظت هر چه بيشتر از اين مسجد تاريخي، گفت: اكنون بخشهايي از اين مسجد نيازمند حفاظت است و در صورت رسيدگي نشدن بايد در چند سال آينده آن را بازسازي كنيم.
اين متخصص سازه و بناهاي تاريخي افزود: مسجدجامع اصفهان تداوم يك سنت ايراني ـ اسلامي است و شيوهي معماري گنبد تاجالملك در اين مسجد بالاترين استانداردها را دارد.

او همچنين مسجدجامع اصفهان را جايگاه اتصال انسان از زمين به آسمان دانست



پير‌ترين شير ايران
  • مربوط به موضوع » عجایب ایران!!!

مي‌گويند شير هم شيرهاي قديم كه البته راست هم مي‌گويند؛ در اين دوره و زمانه كدام شيري را مي‌شناسيد كه دست كم بيش از 1700 سال عمر كرده باشد! در كشور پهناور و تاريخي ما ايران، شيري هست كه برخي معتقدند بيش از اين‌ها عمر دارد و اين شير، شيري نيست مگر شير سنگي همدان.

پس اگر چمدانتان را به مقصد شهر زيبا و تاريخي همدان بستيد، ديدن اين يادگار باستاني را از دست ندهيد. خيابان 12 متري موسوم به سنگ شير را كه طي كنيد و به انتهاي آن برسيد كم كم سر و كله اين شير پير در وسط ميداني مربعي شكل پيدا مي‌شود. البته شيرسنگي در واقع بر تپه كوچكي قرار گرفته كه يكي از تپه‌هاي باستاني مربوط به دوره اشكاني است و مدت‌ها پيش تابوتي متعلق به همان دوره از آن محل كشف شده كه به موزه تپه هگمتانه منتقل شد و در آنجا نگهداري مي‌شود. تاريخ ساخت شيرسنگي به درستي مشخص نيست. برخي آن را يادگاري از دوره مادها و برخي متعلق به زمان اشكانيان مي‌دانند. اما اين قطعي است كه شيرسنگي برادر دو قلوي ديگري هم داشته و هر دو بر دروازه‌هاي شهر تاريخي همدان شب و روز مي‌گذراندند و وجود همين نگهبانان سنگي سبب شد وقتي اعراب همدان را فتح كردند آن را باب الاسد يعني دروازه شير بنامند.
پيرترين شير ايران

سال‌ها بعد (319 ه. ق) وقتي ديلميان به همدان تاختند و آنجا را به تصرف خود در آوردند، دروازه شهر به كلي ويران شد ولي شيرها همچنان استوار بر جايشان مانده بودند تا اين كه مرداويج سردار ديلميان، قصد عزيمت به ري كرد و تصميم گرفت يكي از شيرها را به همراه خود ببرد، ولي شيرها آنقدر قرص و محكم سر جايشان ايستاده بودند كه مرداويج نتوانست تصميمش را عملي كند بنابراين به جان شيرها افتاد، يكي از آن‌ها را كاملاً خرد كرد و پنجه‌هاي ديگري را شكست و از جايگاه خود فرود آورد! شير بيچاره كه ديگر يار و همدمي هم نداشت ساليان دراز بر زمين افتاده بود و ديگر ارج و قرب گذشته را نداشت و از گزند روزگار در امان نماند.

پيرترين شير ايران

شير بر زمين افتاده را سرانجام در سال 1328 هجري شمسي فردي به نام مهندس هوشنگ سيحون در جايگاه فعلي‌اش نصب كرد. مهندس سيحون از مفاخر بزرگ ايران در معماري است و طرح زيباي آرامگاه بوعلي نيز يكي ديگر از آثار ارزشمند ايشان است. (به قول قديمي‌ها اگر عمري باقي باشد يكي از همين روزها داستان زندگي و شرح آثار گران‌قدر او را در همين صفحه برايتان خواهم گفت).

پيرترين شير ايران

بر گرديم به قصه شير بي يال و دمِ خودمان و ماجرا را اين گونه به پايان ببريم كه هنوز هم بسياري از اهالي همدان طبق باورهاي پيشينيان شيرسنگي را واسطه يا وسيله‌اي براي برآورده شدن آرزوهايشان مي‌دانند و قديم‌ترها حتي روغن و شيره بر سر شير بيچاره مي‌ريختند و در حفره‌هاي آن سنگريزه مي‌گذاشتند و اين گونه بخشي از آيين‌هاي گذشتگانشان را به جا مي‌آوردند. خيلي جالب است كه اين شير كهن با آن كه ديگر چيزي بجز يك قطعه سنگ بزرگ نيست باز هم در فرهنگ مردم خوش نشسته است. براي همين بود كه گفتم شير هم شيرهاي قديم...



قلعه پرتغالي ها ( شهر : قشم )
  • مربوط به موضوع » هرمزگان

قلعه پرتغالي‌ها در ضلع شمالي جزيره قشم و در ساحل درياي خليج فارس قرار دارد.

اين قلعه در سال 1507 ميلادي به فرمان " آلفونسو آلبركرك " دريانورد پرتغالي در جزيره قشم احداث شد. آلبوكرك، جزاير دهانه خليج فارس را تصرف كرده و از اين طريق بر راه بازرگاني دريايي بين هند و اروپا تسلط يافت، چيرگي پرتغاليها براين آبراه مهم دريايي 110 سال طول كشيد. در اين مدت آنها به ساختن دژها و استحكاماتي پرداختند كه از آن جمله دژهاي هرمز ، قشم و لارك است.

قلعه قشم با مساحتي بيش از 2 هزار متر مربع از سنگهاي آهكي و گچي با ملاط ساروج محلي ساخته شده و طي يك قرن چندين بار استحكام بخشي يافته است. اين دژ راست گوشه است. چهاربرج در چهارگوشه و بازوهايي بلند دارد كه توپ و منجنيق ها برروي پهناي آن مستقر مي شده اند قلعه قشم كاربردي چون يك انبار بزرگ يا جاي نگهداري مهمات و سلاح داشته كه در مواقع اضطراري به ديگر دژها كمك مي رسانده است. قلعه پرتغالي‌ها يك قلعه تداركاتي بود كه براي ارتباط با قلعه هرمز و رساندن تداركات و خدمات به اين قلعه مركزي در قشم ساخته شده بود.

سرانجام در سال 1623 ميلادي اين قلعه و ديگر پايگاهها در دهانه خليج فارس را يكي از سرداران صفوي متصرف شد و ايرانيان تا امروز براين پرارزش ترين آبراهه دنيا چيره هستند.

احسان يغمايي اين قلعه را در سال 78 از زير خاك بيرون آورد. اين باستان‌شناس تا بهار 1379 در اين قلعه به انجام كاوش‌ پرداخت.

در آبان 1387 نيز در پي حفاري هاي شركت برق در محدوده 500 متري قلعه پرتغالي ها، تونل قديمي متصل به اين قلعه در شهر قشم، كشف شد.
اين تونل كه به قلعه پرتغالي ها متصل مي باشد، راه فرار فرماندهان و نيروهاي نظامي پرتغالي و همچنين مكان نگهداري مهمات نظامي آنان بوده است. اين تونل تا محدوده ميدان سعدي شهر قشم به طول حدود سه كيلومتر، ادامه دارد.
گفته ميشود كه تونل مذكور براساس برخي روايات از قلعه پرتغالي ها در شهر قشم تا غارهاي خربس (در 15 كيلومتري جنوب شهر قشم) نيز ادامه دارد.



قلعه بابك ( شهر : كليبر )
  • مربوط به موضوع » اذربایجان شرقی

با فروپاشي شاهنشاهي ساساني توسط اعراب، آنان كه از ژرفاي بيابانهاي عربستان به ايران آمده بودند نظامي را بر پا كردند كه ايران را به ما قبل دوران مادها برد . ولي خوشبختانه با پيروزي انقلاب بزرگ شرق به رهبري بزرگ مردي به نام ابومسلم خراساني نظام شبه برده داري و شبه فئودالي اعراب به يكباره فرو ريخت و دوباره ايرانيان به حكومت بازگشتند و مملكت را در دست گرفتند و تلاش براي از بين بردن نظام شبه فئودالي و برده گي اعراب را آغاز كردند . از ميان پيشگامان اين قيام بزرگ براي رهائي از استيلاي اعراب ميتوان به يوسف برم - سپيدگامگان - سرخ جامگان - حمزه آذرك سيستاني و بابك خرمدين نام برد . خرمدين در آن زمان به كساني گفته ميشد كه داراي دين بهي ميبودند كه آنرا زرتشتي ميناميدند و پيرو مزدك .

در انجمن بابك گريستن معني نداشت و آنان از آيين زرتشتي و مزذكي پيروي ميكردند و گريستن را جزو مكروهات دين ميدانستند و شاد زيستن را مستحبات . اما شاد زيستن براي آنان به اين معنا بود كه تنها زماني انسان ميتواند شاد باشد كه در جامعه محروميت نباشد و مردم در رفاه باشند .

 

بابك سردار ايران در آغاز قرن دوم و به عبارتي در سال 200 ق جنبش خود را رسما آغاز كرد . "ابن حزم" مينويسد ايرانيان از نظر وسعت ممالك و فزوني نيرو بر همه ملتها برتري داشتند. مركز فعاليت بابك در آذربايجان بود . به گزارش "بلاذري" در حاكميت ابن فيس اعراب گروه گروه به آذربايجان خيزش ميكردند و اموال و زمينهاي آنان را تصرف كردند . طبق تاريخي بخارا از اعراب چنين ميگويد : مردي وي را دو دختربود كه "ورقا ابن نصر" هردو دختر را بيرون كشيد . مرد گفت :چرا دختران مرا ميبري ؟ مرد عرب جواب نداد و اعتنايي نكرد . پدر بجست و كاردي بزد و برشكمش فرو برد . خبر به سران قبيله رسيد و تمام مرداني كه در آن روستا قادر به جنگ بودند به جهت تنبيه توسط اعراب  كشته شدند. بنابراين بابك برخواست و به پشتوانه مردم دست به نهضتي زد كه در تاريخ هميشه جاويد ماند . نخستين درگيري سپاه مامون با بابك در سال 204 ق گزارش شده است و نتيجه اين جنگ پيروزي بابك شد. بعد از آن در سالهاي 206 تا 212 هر سال سپاه عباسي عازم جنگ با بابك شدند كه هرباره شكست خوردند . در سال 209 ق در دو نبرد بزرگ دو تن از فرماندهاي برجسته مامون به قتل رسيدند . بابك در تمامي جنگهاي خود با دلاوري و شهامت و اراده اي قوي خواب و خوراك و قدرت اين اعراب  را از بين برد.در يكي از نبردها كه در آستانه ي شكست بودند بابك و برادرش مازيار و كاوه زره ي خود را در آوردند _ بابك فرمود:بنگريد و آگاه باشيد كه اين آخرين نبرد ماست .

 

اعراب از اين جمله به وحشت افتادند.بابك به دل سپاه تازيان وارد گشت و فرمانده ي تازيان را كشت و اينقدر مقاومت كردند كه اعراب از بيم جانشان فرار كردند وبابك و يارانش آنها را تعقيب نموده و همه ي آنها را درهم كوبيد. بعد از اين پيروزي هاي چشمگير بابك به گفته تاريخ طبري مردم تا اصفهان و همدان به جنبش او پيوستند . در آن زمان مامون در سال 18 رجب 218 ق درگذشت و برادرش معتصم به جايش نشست . او بلافاصله لشگري به غرب ايران گسيل كرد كه به گفته تاريخ طبري در اواخر اين سال شست هزار نفر از روستائيان همدان را قتل عام كردند . ولي در نهايت بابك سپاه معتصم را شكست داد و مرز فعاليت بابك تا بغداد هم رفت و معتصم از بيم حمله بابك به كاخش محل خود را به سامرا منتقل نمود و آنجا در آينده پايتخت دولت عباسي شد . تا اينكه خانواده بابك از جمله پسرش اسير شدند . پسر بابك را مجبور به نوشتن نامه اي كردند تا بنويسد كه بابك ( پدرش ) اگر تسليم شود به صلاح همگان است . نامه به دست بابك رسيد و او كه به همراه زن و مادر و يك برادرش به قصد ارمنستان سفر ميكرد با خواندن نامه بر افروخته شد و گفت اگر آن جوان پسر من بود بايد جوانمردانه ميمرد نه اينكه خودش را تسليم دشمن كند . در چند روز بعد مادر و زن و برادرش دستگير شدند و بابك به تنهايي مجبور به فرار به ارمنستان شد . و در نهايت يكي از كشاورزان كه رخت و لباس برازنده و شمشير زرين او را ديد متوجه شد او شخص معمولي نيست و احتمالا بابك خرمدين است و در نتيجه او را به منزل دعوت كرد و او را خبر داد و در نتيجه بابك دستگير شد .سپس او را دست بسته بردند و در بين راه مردم جمع شده بودند و از دستگيري رهبر محبوبشان شيون ميكردند و بر سر ميزدند . سپس بابك را به سامرا منتقل كردند و او را در لباسي زنانه و حنا كرده همراه با نقش و نگار در شهر گرداندند تا درس عبرتي براي ديگران شود تا از وطن خودشان دفاع نكند و سپس مراسم اعدام او با هياهو و شلوغي زيادي آماده اجرا گشت .

 

 "ابن الجوزي" مينويسد معتصم در كنار بابك نشست و گفت تو كه اينهمه استقامت و مبارزه كردي حالا مشخص خواهد شد كه چقدر تحمل داري . بابك نيز گفت : خواهيم ديد.چون يك دست بابك را با شمشير زدند خون از بازوانش فوران كرد و او صورتش را از خون دستانش رنگين كرد . خليفه پرسد چرا چنين كردي ؟ بابك گفت : وقتي دستهايم را قطع كردي خون بدنم خارج ميشود و چهره ام زرد رنگ و آنگاه تو خواهي گفت كه چهره من از ترس مرگ زرد شد و من مايل نيستم چهره زرد رنگ مرا دشمن ( اعراب ) ببيند.

 

سپس پاهاي بابك قطع شد و شكمش را دريدند و در نهايت سر از بدنش جدا كردند و جسد بابك را بر روي چوبه داري بلند در سامرا قرار دادند و سرش را خليفه براي عبدالله طاهر به خراسان فرستاد . اعدام بابك چنان مهم بود كه محل دارش تا چند قرن به نام "خشبه بابك" ( چوبه دار بابك ) شهرت همگاني داشت . برادر بابك نيز مانند وي طبق گفته طبري تكه تكه شد و او هم مانند برادر بدون فرياد و شيوني از دنيا رفت . هم اكنون مراسم يادبود اين سردار در شهر كليبر در آذربايجان بر فراز كوهي كه قلعه او هم آنجا قرار دارد همه ساله گرامي داشته ميشود .

 

بدين گونه بابك خرمدين بعد از 22 سال مبارزه پر افتخار براي كشورش كه در تمام جنگها با اعراب پيروز بيرون مي آمد با توطئه مردم ناسپاس گرفتار شد و زندگي وطن پرستانه اش به پايان رسيد... روحش شاد باد.



hekmatname.tebyan.nethttp://www.tebyan.net/Weblog/hekmatname/default.aspx?Query=%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87%20%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D9%87%20%D9%84%D9%82%D9%85%D8%A7%D9%86
X