شيوه هاي عملي امر به معروف و نهي از منكر
  • مربوط به موضوع »

هدف عمده و اساسي در امر به معروف و نهي از منكر محقق شدن معروف و زدوده شدن منكر است. براي نيل به اين هدف به نظر مي رسد كه بايد به دنبال بهترين و مؤثرترين راهكارها و شيوه هاي عملي بوده باشيم كه در اين راستا موارد زير پيشنهاد مي گردد:

1- شيوه عملي: اولين و مؤثرترين شيوه در امر به معروف و نهي از منكر تبليغ عملي است. يكي از مهمترين عوامل موفقيت پيامبر اكرم(ص) و ائمه(ع) در ترويج و گسترش مكتب، توجه به اين شيوه بوده است.
پيامبر اكرم(ص) در اغلب كارها از قبيل كندن خندق، ساختن مسجد و برنامه هاي فرهنگي و اجتماعي و .... قبل از اينكه ديگران را تشويق به اين كار كند خود پيشقدم مي شد، همچنانكه امامان معصوم(ع) به اين طريق عمل مي كردند

2- احترام به شخصيت افراد: دومين اصلي كه در تأثير امر به معروف و نهي از منكر در خور توجه است، احترام به شخصيت افراد مي باشد.مرتكبان منكر تا وقتي كه متجاهر به گناه نشده اند، و به طور آشكار خود را نيالوده اند محترمند و نبايد به هتك حرمت آنها پرداخت

3- ارشاد تدريجي: معمولا ما انتظار داريم كساني كه در گرداب منكرات غوطه ور شده اند يك دفعه آنها را از گرداب در آوريم و يك مسلمان ايده آل بسازيم؛ در حالي‌كه تربيت امري تدريجي است و فضايل و رذايل هيچ‌كدام يك مرتبه در جان انسان‌ها به وجود نمي آيند.
در حقيقت مي توان گفت كه از علل نزول تدريجي قرآن توجه به اين نكته مهم است، چرا كه قرآن كتاب تربيتي است و براي هدايت انسان‌ها به سوي كمال مطلوب نازل شده است

4- نرمخويي و محبت: از شيوه هاي مهم و مؤثر در امر به معروف و نهي از منكر، نرمخويي و محبت است؛ خصلتي كه موفقيت پيامبر(ص) بنا به تصريح قرآن كريم مرهون آن بوده است

5- تشويق به ارزش‌ها: يكي از امتيازات مكاتب الهي تشويق به خوبي‌ها و ارزش‌هاست. 
پيامبر مكرم اسلام(ص) از عامل تشويق در جهت پيشبرد اهداف استفاده‌هاي زيادي مي‌كرد.

براي كساني كه دو ركعت نماز براي خدا مي‌خواندند جايزه تعيين مي كرد.
‌پست‌هاي حساس سياسي، فرهنگي و نظامي را به افراد لايقي مي سپرد و به اين ترتيب، امت را به نيكي و پاكي دعوت مي فرمود.براي نمونه اسامه بن زيد هجده ساله را به عنوان فرمانده لشكر منصوب فرمود و.....

6-ايجاد فضاي امر و نهي: شكي در اين مسئله نيست كه محيط هر چند نقش زيربنايي ندارد ولي در پرورش فضايل و رذايل نقش اساسي دارد. 
رسالت انبيا نيز مبتني بر اين اصل بود كه محيط را به گونه‌اي آماده سازند تا خود مردم عدالت را بر پادارند:"ليقوم الناس بالقسط".

بنابراين پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: "كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته".

7-برخورد عملي با مرتكبان منكر: به طور كلي اگر در كنار شيوه هاي گذشته اين شيوه را مد نظر نداشته باشيم بدون شك امر به معروف و نهي از منكر بي نتيجه خواهد ماند. 


بركات اجتماعي امر به معروف ونهي از منكر :
  • مربوط به موضوع »

قرآن ، جامعه اي را رستگار مي داند كه گروه ويژه اي براي امر به معروف ونهي از منكر داشته باشد .
در آيه اي مي فرمايد : نشانه بهترين جامعه آن است كه امر به معروف و نهي از منكر در آن زنده باشد . 

صالحاني را كه ما در هر نماز با جمله ( السلام علينا و علي عبادالله الصالحين ) بر آنان سلام مي فرستيم ، كساني هستند كه امر به معروف و نهي از منكر مي كنند.

در آيه ديگري مي خوانيم : 
هنگام عذاب ، تنها ناهيان از منكر نجات پيدا مي كنند و بقيه مردم خواه گناهكار و خواه افراد ساكت و بي تفاوت گرفتار قهر خدا مي شوند .

امام محمدباقر ( عليه السلام ) درباره امر به معروف و نهي از منكر فرمودند : هركس آن دو را ياري كند خداوند به او عزت مي دهد . هر كس خوارشان كند ، خدا او را خوار مي كند .

بركات سياسي امر به معروف ونهي از منكر :
حضرت اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) فرمودند : پشتوانه مومنان و وسيله تحقير كفار ، امر به معروف ونهي از منكر است .

اگر امر به معروف نهي از منكر نشود ، به تدريج اشرار بر شما حاكم خواهند شد و كار به جايي خواهد رسيد كه خوبان شما هر چه فرياد زنند ، پاسخي نشنوند .

در روايت ديگري مي خوانيم : 
اگر امر به معروف و نهي از منكر نكنيد و پيرو اهل بيت پاك رسول خدا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) نباشيد ، خداوند اشرار را بر شما مسلط خواهد كرد و چنان در فشار قرار خواهيد گرفت كه هر چه خوبان شما دعا كنند ، مستجاب نشود 
.

اگر كسى را به كار خوبى دعوت كرديم ، در پاداش كارهاى خوب او نيز شريك هستيم ، ولى اگر در برابر فساد ، انحراف و گناه ساكت نشستيم ، به تدريج فساد رشد مى‏كند و افراد فاسد و مفسد بر مردم حاكم خواهند شد .

سكوت و بى تفاوتى در مقابل گناه ، سبب مى‏شود كه گناه كردن عادى شود ، گنهكار جرأت پيدا كند ، ما سنگدل شويم ، شيطان راضى گردد و خدا بر ما غضب نمايد 


امر به معروف و نهى از منكر :
  • مربوط به موضوع »

امر به معروف ، يعنى سفارش به خوبى‏ها و نهى از منكر ، يعنى بازداشتن از بدى‏ها .
انجام اين دو امر مهم نياز به سن خاصى ندارد ، لقمان به فرزندش مى‏گويد : « يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ » ...

امر به معروف ، نشانه‏ى عشق به مكتب ، عشق به مردم ، علاقه به سلامتى جامعه و نشانه‏ى آزادى بيان ، غيرت دينى ، ارتباط دوستانه بين مردم و نشانه‏ى فطرت بيدار و نظارت عمومى و حضور در صحنه است .

امر به معروف و نهى از منكر، سبب تشويق نيكوكاران ، آگاه كردن افراد جاهل ، هشدار براى جلوگيرى از خلاف و ايجاد نوعى انضباط اجتماعى است . 

قرآن مى‏فرمايد : شما مسلمانان بهترين امت هستيد ، زيرا امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنيد .

حضرت على عليه السلام مى‏فرمايد : امر به معروف و نهى از منكر ، مصلحت عامه است . 
چنان كه در حديث ديگر مى‏خوانيم : كسى كه جلوى منكر را نگيرد ، مانند كسى است كه مجروحى را در جاده رها كند تا بميرد . 

پيامبرانى همچون حضرت داود و حضرت عيسى عليهما السلام به كسانى كه نهى از منكر نمى‏كنند ، لعنت فرستاده‏اند . 

قيام امام حسين عليه السلام براى امر به معروف و نهى از منكر بود . « انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى اريد ان آمر بالمعروف و أنهى عن المنكر » 
در حديث مى‏خوانيم : به واسطه‏ى امر به معروف و نهى از منكر ، تمام واجبات به پا داشته مى‏شود . 

قرآن مى‏فرمايد : اگر در مجلسى به آيات الهى توهين مى‏شود ، جلسه را به عنوان اعتراض ترك كنيد تا مسير بحث عوض شود . 
انسان بايد هم در دل از انجام گناه ناراحت باشد، هم با زبان ، آن را نهى كند و هم با اعمال قدرت و قانون ، مانع انجام آن شود .

امر به معروف و نهى از منكر ، دو وظيفه‏ى الهى است و توهماتى از اين قبيل كه :گناه ديگران كارى به ما ندارد ، آزادى مردم را سلب نكنيم ، من اهل ترس و خجالت هستم ، با يك گل كه بهار نمى‏شود ، عيسى به دين خود موسى به دين خود ، ما را در يك قبر قرارنمى‏دهند ، ديگران هستند ، من چرا امر به معروف كنم ؟ با نهى از منكر ، دوستان يا مشتريان خود را از دست مى‏دهم و امثال آن ، نمى‏توانند اين تكليف را از دوش ما بردارند . البته امر به معروف و نهى از منكر بايد آگاهانه ، دلسوزانه ، عاقلانه و حتى المقدور مخفيانه باشد .

گاهى بايد خودمان بگوييم ، ولى آنجا كه حرف ما اثر ندارد ، وظيفه ساقط نمى‏شود ، بلكه بايد از ديگران بخواهيم كه آنان بگويند .حتى اگر براى مدت كوتاهى مى‏توان جلوى فساد را گرفت ، بايد گرفت و اگر با تكرار مى‏توان به نتيجه رسيد ، بايد تكرار كرد .


بعضي از واكنشها به امر به معروف و نهي از منكر
  • مربوط به موضوع »

۱- لوط قومش را نهي از منكر ميكرد با گفتن جمله: (سوره عنكبوت)

وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِينَ «28» أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنكَرَ

و لوط را [ نيز فرستاديم ] ، آن گاه به قومش گفت : شما كار بسيار زشتى مرتكب مي شويد كه پيش از شما هيچ يك از جهانيان آن را انجام نداده اند . « 28» آيا شما با مردان آميزش مي كنيد و راه [ توالد و تناسل ] را قطع مي نماييد و در محفل عمومي خود [ در انظار يكديگر ] اين كار بسيار زشت را مرتكب مي شويد .

فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «29»

پس جواب قوم او جز اين نبود كه گفتند : اگر تو از راستگويانى عذاب خدا را براى ما بياور . « 29»

۲- نوح قومش را نهي از منكر كرد: (سوره نوح)

ولى دعوت من جز بر فرارشان نيفزود ، « 6» و من هرگاه آنان را دعوت كردم تا آنان را بيامرزى ، انگشتان خود را در گوش هايشان كردند و جامه هايشان را به سر كشيدند و بر انكار خود پافشارى ورزيدند و به شدت تكبّر كردند ، « 7»


۳- نوح فرزندش را نهي از منكر كرد:

فرزندش به كوه پناه برد.


ادامه تفسير سوره...
  • مربوط به موضوع »

يا بنيَّ إنَّها إن تك مثقال حبَّةٍ من خردلٍ فتكن في صخرةٍ أَو في السماوات أَو في الأَرض يأْت بها اللَّه إنّ اللَّه لطيف خبير ( 16 )
اى فرزندم ! اگر ( عمل تو ) همسنگ دانه‏ى خردلى باشد و در دل تخته سنگى يا در آسمان‏ها يا در زمين نهفته باشد ، خداوند آن را ( در قيامت براى حساب ) مى‏آورد ، زيرا كه خداوند دقيق و آگاه است .


نكته‏ها :
« خردل » گياهى است با دانه‏هاى سياه رنگ و بسيار كوچك كه دانه‏هاى آن در كوچكى و حقارت ضرب المثل است .


پيام‏ها :
1- توجّه دادن فرزند به علم و قدرت الهى، نشانه‏ى حكمت است. 
2- در موعظه ، براى هر توصيه‏اى نام مخاطب را تكرار كنيم . ( تكرار يا بُنَيَّ ) .
3- ايمان انسان به حضور عملش در قيامت ، سرچشمه‏ اصلاح اوست.
4- در يك ارزيابى و نظارت كامل ، بايد كوچك‏ترين كارها نيز مورد توجّه قرار گيرد . « مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ » 

5- كوچكى ، « خردلٍ » سفتى ، « صخرةٍ » دورى و ناپيدايى ، « السماوات ... الأَرض » ، در علم الهى و قدرت احضار عمل اثرى ندارد . «يأْت بها اللَّه » 

6- خداوند به همه چيز آگاه و بر همه چيز تواناست . « يأْت بها اللَّه ... لطيف خبير » 

7- اعمال انسان ، در اين جهان از بين نمى‏رود . 

8- حسابرسى خداوند دقيق است ، زيرا او لطيف است. « لطيف خبير»


در حديثى در اصول كافى از امام باقر ( عليه السلام ) نقل شده : اتقوا المحقرات من الذنوب ، فان لها طالبا ، يقول احدكم اذنب و استغفر ، ان الله عز و جل يقول سنكتب ما قدموا و آثار هم و كل شىء احصيناه فى امام مبين ، و قال عز و جل : انها ان تك مثقال حبة من خردل فتكن فى صخرة او فى السماوات او فى الارض يات بها الله ان الله لطيف خبير :
از گناهان كوچك بپرهيزيد چرا كه سرانجام كسى از آن باز خواست مى كند ، گاهى بعضى از شما مى گويند ما گناه مى كنيم و به دنبال آن استغفار مى نمائيم ، در حالى كه خداوند عز و جل مى گويد : ما تمام آنچه آنها از پيش فرستاده اند و همچنين آثارشان را و همه چيز را در لوح محفوظ احصا كرده ايم ، و نيز فرموده : اگر اعمال نيك و بد حتى به اندازه سنگينى دانه خردلى باشد در دل صخره اى يا در گوشه اى از آسمان يا اندرون زمين ، خدا آن را حاضر مى كند چرا كه خداوند لطيف و خبير است 
.


يا بنيَّ أَقم الصَّلاة و أْمر بالمعروف و انه عن المنكرِ و اصبر على‏ ما أَصابك إنّ ذلك من عزم الأمورِ (17 )
فرزندم ! نماز را برپا دار و امر به معروف و نهى از منكر كن و بر آنچه از سختى‏ها به تو مى‏رسد مقاومت كن كه اين ( صبر ) از امور واجب و مهم است .


نكته‏ها :
مراد از « عزم » در اينجا ، يا عزم و اراده‏ى قطعى خداوند بر انجام اين امور است و يا لزوم عزم و تصميم جدّى انسان بر انجام آنها .
با اين كه در قرآن ، 28 مورد در كنار نماز از زكات ياد شده ، اما در اين جا كنار نماز امر به معروف ذكر شده است . شايد به خاطر آن كه در اين آيه مورد خطاب فرزند است و فرزندان معمولًا ثروتى ندارند كه زكات بپردازند . « أَقم الصَّلاة و أْمر بالمعروف » حضرت على عليه السلام مى‏فرمايد : در مشقت و سختى‏هايى كه در راه امر به معروف و نهى از منكر به تو مى‏رسد ، صبر كن . 
صبر ، گاهى در برابر مصيبت است ، « و بشّرِ الصَّابرِين الَّذين إذا أَصابتهم مصيبة » ، گاهى در برابر انجام وظيفه ، « و أْمر بالمعروف و انه عنِ المنكرِ و اصبر على‏ ما أَصابك » و گاهى در برابر گناه ، چنان كه يوسف در زندان گفت : « ربّ السّجن أَحبّ إليَّ » ... پروردگار ! زندان نزد من بهتر از ارتكاب گناهى است كه مرا به آن مى‏خوانند ، تا آنجا كه فرمود : « إنَّه من يتَّقِ و يصبر فإِنَّ اللَّه لا يضيع أَجر المحسنِين »


پيام‏ها :
1- پاكسازى درونى را با دورى از شرك و بازسازى روحى را با نماز آغاز كنيم . « لا تُشْرِكْ ... أَقِمِ الصَّلاةَ »
2- وجوب امر به معروف و نماز ، مخصوص دين اسلام نيست . ( قبل از اسلام نيز ، لقمان سفارش به نماز كرده است) . 

3- فرزندان خود را از طريق سفارش به نماز ، مؤمن و خدايى و از طريق سفارش به امر به معروف و نهى از منكر ، افرادى مسئول و اجتماعى تربيت كنيم . 

4- كسى كه مى‏خواهد در جامعه امر و نهى كند و قهراً با هوس‏ هاى مردم درگير شود ، بايد به وسيله‏ى نماز خودسازى و خود را از ايمان سيراب كند . 

5- در تبليغ دين و اجراى فريضه‏ امر به معروف و نهى از منكر ، بايد صبر و سعه‏ى صدر داشته باشيم . نهى از منكر ، با تلخى‏ها و نيش‏زدن‏هاى گناهكاران همراه است ، مبادا عقب‏نشينى كنيم .
6- پدر حكيم، رسيدن سختى به فرزندش را مى‏پذيرد و فرمان صبر مى‏دهد ، ولى ضربه به مكتبش را كه سكوت در برابر فساد باشد ، هرگز . « و انه عن المنكرِ و اصبر على‏ ما أَصابك »



ادامه تفسير سوره......
  • مربوط به موضوع »

و وصَّينا الإنسان بوالديه حملته أمّه وهنا على‏ وهن و فصاله في عامين أَن اشكر لي و لوالديك إِليَّ المصير ( 14 )

و ما انسان را درباره‏ى پدر و مادرش سفارش كرديم ، مادرش او را حمل كرد ، در حالى كه هر روز ناتوان ‏تر مى‏شد ، ( و شير دادن ) و از شير گرفتنش در دو سال است ، ( به او سفارش كرديم كه ) براى من و پدر و مادرت سپاس گزار ، كه بازگشت ( همه ) فقط به سوى من است .

و إن جاهداك على‏ أَن تشرك بي ما ليس لك به علمٌ فلا تطعهما و صاحبهما في الدّنيا معروفاً و اتّبع سبيل من أَناب إليَّ ثمَّ إليَّ مرجعكم فأُنبّئكم بما كنتم تعملون ( 15 )

و اگر آن دو ( پدر و مادر ) تلاش كردند چيزى را كه بدان علم ندارى ، شريك من سازى ، از آنان فرمان مبر ، ولى با آنان در دنيا به نيكى رفتار كن و راه كسى را پيروى كن كه به سوى من باز آمده است ، پس بازگشت شما به سوى من است ، من شما را به آنچه عمل مى‏كرديد آگاه خواهم ساخت.


نكته‏ها :
كلمه‏ى « وهن » به معناى ضعف جسمانى است ، چنان كه « توهين » به معناى تضعيفِ شخصيّت است .
دايره‏ى احسان ، گسترده‏تر از انفاق است . احسان ، شامل هر نوع محبّت و خدمت مى‏شود ، ولى انفاق معمولًا در كمك‏هاى مالى به كار مى‏رود . در قرآن كريم ، احسان به والدين در كنار توحيد مطرح شده است . « وَ قَضى‏ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً »


در قرآن ، سه نوع اطاعت داريم :
1- اطاعت مطلق نسبت به خداوند ، پيامبر و اولى الامر . « أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ » 

2- عدم اطاعت مطلق از كافران ، منافقان ، مفسدان ، گناهكاران ، ظالمان و ... « وَ لا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ الْمُنافِقِينَ » ، « لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ كَفُوراً » ، « لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ » 

3- اطاعت مشروط نسبت به والدين يعنى اگر دستورات مفيد يا مباح دادند ، لازم است پيروى كنيم ، امّا اگر تلاش كردند فرزند را به غير خدا فراخوانند نبايد اطاعت كرد .


پيام‏ها :

1- از سخن حق پيروى كنيم ، چه موعظه‏ى بنده‏ى خدا باشد ، « لقمان » و چه وصيت خداوند سبحان . « وَصَّيْنَا » 

2- همه‏ انسان‏ها ، در هر رتبه و شرايطى كه باشند مديون والدين هستند . « وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ » ( « الانسان » شامل همه‏ى مردم مى‏شود )
3- احترام به والدين ، حقى است انسانى ، نه فقط اسلامى ، حتى والدين كافر را بايد احسان نمود . « وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ »
4- آن كه زحمت بيشترى مى‏كشد، بايد به صورت ويژه تقدير شود و نامش جداگانه برده شود . « بِوالِدَيْهِ ... أُمُّهُ »
5 در فرمان‏هاى عمومى ، بايد استدلال نيز عام باشد . ( چون مخاطب ، همه انسان‏ها هستند ، باردارى مادران مطرح است كه مربوط به همه‏ى مردم است و هر انسانى مادر دارد ) . « حَمَلَتْهُ أُمُّهُ» 

6- يادى از گذشته‏ها كنيم تا روحيه‏ى شكرگزارى در ما زنده شود . « حَمَلَتْهُ أُمُّهُ »
7- دوران باردارى و شيردادن ، از عوامل پديدآورنده‏ى حقوق مادر بر فرزند و مهم‏ترين دوران شكل‏گيرى شخصيت فرزند است . 

8- جدا كردن كودك از شير مى‏تواند در خلال دو سال باشد و واجب نيست بعد از پايان دو سال باشد . ( كلمه‏ « فصال » به معناى بازگرفتن كودك از شير است و « فِي عامَيْنِ » ، نشان آن است كه در لابلاى دو سال نيز مى‏توان كودك را از شير گرفت ، گرچه بهتر است دو سال تمام شود . )
9- تحمل سختى در راه انجام وظيفه ، سرچشمه‏ى پيدايش حقوق فوق العاده است . كسانى كه با وجود ضعف و خستگى بار مسئوليّتى را بر دوش مى‏كشند ، حق بيشترى بر انسان دارند . « وَهْناً عَلى‏ وَهْنٍ »
10- سپاسگزارى از والدين ، از جايگاه والايى نزد خداوند برخوردار است . بعد از شكر خداوند ، تشكر از والدين مطرح است .
11- حقِّ خداوند، بر حقّ والدين مقدّم است. «أَنِ اشْكُرْ لِي وَ لِوالِدَيْكَ» تشكّر و احسان به والدين، ما را از خداوند غافل نكند. 
12- سرانجام همه‏ى ما به سوى خداست ، پس از ناسپاسى نسبت به والدين بترسيم . « إِلَيَّ الْمَصِيرُ » 

13- انسان به طور فطرى گرايش توحيدى دارد و ديگران براى مشرك كردن او تلاش مى‏كنند . « جاهَداكَ »
14- شرك، هيچ گونه منطق علمى ندارد . « لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ » 
15- تقليد كوركورانه ممنوع است . « ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما » 
16- حقّ خدا ، بر هر حقى از جمله حق والدين ، مقدم است . « فَلا تُطِعْهُما »

17- همزيستى مسالمت‏آميز با غير مسلمانان ، بدون تبعيت از فرهنگ آنان جايز است . « فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما ... مَعْرُوفاً » 
18- كار خوب و معروف در هيچ حالى نبايد ترك شود . « صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً » 
19- تا آخر عمر بايد با والدين به نيكى رفتار كرد . ( حتى با والدين مشرك ) « صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً » 
20- انسان‏هاى خدايى ، شايسته الگو شدن هستند . « وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ» 
21- ايمان به معاد، ضامن اصلاح امور و اطاعت انسان از راه خداست . « إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ »



ادامه تفسير سوره....
  • مربوط به موضوع »

12- و لقد آتينا لقمان الحكمة أن اشكر للَّه و من يشكر فإنما يشكر لنفسه و من كفر فإن اللَّه غني حميد 
و ما به لقمان حكمت داديم ، كه شكر خدا را به جاى آور و هر كس شكر كند ، همانا براى خويش شكر كرده و هر كس كفران كند ( بداند به خدا زيان نمى‏رساند ، زيرا ) بى‏ترديد خداوند بى‏نياز و ستوده است .

به تناسب بحثهاى گذشته پيرامون توحيد و شرك و اهميت و عظمت قرآن و حكمتى كه در اين كتاب آسمانى به كار رفته ، در آيات مورد بحث و چند آيه بعد از آن ، سخن از لقمان حكيم و بخشى از اندرزهاى مهم اين مرد الهى در زمينه توحيد و مبارزه با شرك به ميان آمده و مسائل مهم اخلاقى كه در اندرزهاى لقمان به فرزندش منعكس است نيز بازگو شده است .
در عظمت مقام لقمان حكيم همين بس كه خدا اندرزهايش را در كنار سخنان خود قرار داده و در لابلاى آيات قرآن ذكر فرموده است ، آرى هنگامى كه قلب انسان بر اثر پاكى و تقوى به نور حكمت روشن گردد ، سخنان الهى بر زبانش جارى مى شود و همان مى گويد كه خدا مى گويد و آن گونه مى انديشد كه خدا مى پسندد . همانطوري كه قبلا نيز گفتيم ،‌ پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرمودند : لقمان ، پيامبر نبود ، ولى بنده‏اى بود كه بسيار فكر مى‏كرد و به خداوند ايمان واقعى داشت . خدا را دوست داشت و خداوند نيز او را دوست مى‏داشت و به او حكمت عطا كرد . امام صادق عليه السلام نيز مى‏فرمايند : لقمان ، حكمت را به خاطر مال و جمال و فاميل دريافت نكرده بود ، بلكه او مردى پرهيزكار ، تيزبين ، با حيا و دلسوز بود و نسبت به رهبر آسمانىِ زمان خود معرفت داشت .
گرچه خداوند به لقمان ( ع ) كتاب آسمانى نداد ، ولى همتاى آن يعنى حكمت را به او آموخت .
و اما حكمت چيست ؟ 
حكمت، بينشى است كه در سايه معرفت الهى پديد مي آيد و بر اساس فكر در اسرار هستى و رسيدن به حق ، نور و تقوا مى‏توان به آن دست يافت .
راغب در معناى اين واژه مى‏گويد : حكمت ، رسيدن به حق به واسطه علم و عقل است .
حكمت ، همتاى كتاب آسمانى است و به هر كس حكمت عطا شود ، خير كثير داده شده است . « يؤتي الحكمة من يشاء و من يؤت الحكمة فقد أُوتي خيرا كثيرا » . (بقره ، ‌269 )
حكمت ، بينش و بصيرتى است كه اگر در فقير باشد ، او را در جامعه از ثروتمند محبوب‏تر مى‏كند و اگر در صغير باشد ، او را بر بزرگسالان برترى مى‏بخشد . 


13- و إذ قال لقمان لابنه و هو يعظه يا بني لا تشرِك باللَّه إن الشّرك لظلم عظيم 
و (ياد كن) زمانى كه لقمان به پسرش در حال موعظه‏ او گفت : فرزندم ! چيزى را همتاى خدا قرار نده ، زيرا كه شرك ( به خدا ) ، قطعاً ستمى بزرگ است .

نكته‏ها :
موعظه ، يكى از راه‏هاى دعوت به حق است و هيچ كس از آن بى‏نياز نيست . يكى از نام‏هاى قرآن ، موعظه است. « قد جاءتكم موعظة من ربّكم » و در كتاب‏ هاى حديث ، فصلى مخصوصِ مواعظ به چشم مى‏خورد .
در برخى روايات آمده است : 
گاهى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به جبرئيل مى‏فرمود : مرا موعظه كن . حضرت على عليه السلام نيز گاهى به بعضى از يارانش مى‏فرمود : مرا موعظه كن ، زيرا در شنيدن اثرى است كه در دانستن نيست . 


پيام‏ها:
1 - شيوه‏هاى تربيتِ فرزند را از بزرگان بياموزيم . «و إِذ قال لقمان لابنه »
2 - در موعظه بايد ابتدا ، ذهن و حواس شنونده را به خود متوجه كنيم . « يا بنيَّ »
3 - موعظه بايد بر اساس حكمت باشد . « و لقد آتينا لقمان الحكمة ... و هو يعظه »
4 - فرزند ، به نصيحت نياز دارد . از فرزندانمان غافل نشويم . « قال لقمان لابنه »
5 - در تبليغ ، ابتدا از نزديكان خود شروع كنيم . « قال لقمان لابنه »
6 - از بهترين راه‏هاى تربيت صحيح فرزند ، گفتگوى صميمى با اوست . « و هو يعظه يا بنيَّ »
7 - از رسالت‏هاى پدر نسبت به فرزند ، موعظه است . 
8 - با نوجوان بايد با زبان موعظه سخن گفت ، نه سرزنش . 
9 - موعظه بايد با محبّت و عاطفه همراه باشد . 
10 - يكى از شرايط تأثير موعظه ، احترام و شخصيت دادن به طرف مقابل است .« يا بنيَّ »
11 - در ارشاد و موعظه ، مسايل اصلى را در اولويت قرار دهيم . 
12 - مهم‏ترين و محورى‏ترين بُعد حكمت ، توحيد است. « آتينا لقمان الحكمة ... قال ... لا تشرِك »
13 - شرك ، بزرگ‏ترين خطر و اصلى‏ترين مسئله است ، در نزد خداوند ، همه‏ى دنيا متاع قليل است « متاع الدنيا قليل » ، ولى شرك ظلم عظيم است ، يعنى اگر همه‏ى دنيا را به كسى بدهند كه مشرك شود ، نبايد بپذيرد .
14 - مواعظ خود را با دليل و منطق بيان كنيم . « لا تشرِك ... إِنَّ الشّرك لظلم عظيمٌ »





ادامه تفسير سوره..
  • مربوط به موضوع »

8- ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات لهم جنات النعيم
همانا كساني كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دادند ، براي آنان باغ هاي پر نعمت ( بهشت ) است.
9- خالدين فيها وعد الله حقا و هو العزيز الحكيم
در آن جاودانه اند ، وعده ي الهي حق است و اوست شكست ناپذير حكيم .

نكته ها :
در آيات قبل بيان شد كه برخي با سخنان لغو و بيهوده مي كوشند تا پيروان حق را گمراه كنند ، آنان با داشتن روحيه ي استكباري و گوش ندادن به آيات آسماني ، مؤمنان را به تمسخر مي گيرند . خداوند متعال در اين آيه ، مؤمنان را با بشارت به نعمت هاي بهشت دلداري مي دهد .

پيام‏ها :
1- بهشت ، مخصوص اهل ايمان و عمل صالح است . 
2- تحقير و تمسخرِ مستكبران ، با وعده‏ها و بشارت‏هاى الهى براى مؤمنان واقعى جبران مى‏شود . 
3- ايمان همراه با عمل صالح ، شرط بهره‏گيرى از الطاف الهى است . 
4- تكبر و اعراض مخالفان ، زودگذر است ولى پاداش اهل ايمان ابدى است .
5- قدرت و عزّت خداوند ، بر پايه‏ى حكمت او عملى مى‏شود . 

10 - خلق السموات بغير عمد ترونها و القى فى الارض رواسى ان تميد بكم و بث فيها من كل دابة و انزلنا من السماء ماء فانبتنا فيها من كل زوج كريم
( خداوند ) آسمان‏ها را بدون ستونى كه آن را ببينيد آفريد و در زمين كوه‏هايى بيفكند كه زمين شما را نلرزاند و در آن از هر جنبنده‏اى منتشر ساخت و از آسمان ، آبى فرو فرستاديم پس در زمين ( انواع گوناگونى ) از جفت‏هاى ( گياهان ) نيكو و پر ارزش رويانديم .

نكته‏ها:
گرچه به هر موجودى مى‏توان از چند زاويه نگريست ، ولى معمولًا هر چيزى در يك جهت و از يك زاويه ، اهميت و برجستگى ويژه‏اى دارد . در اين آيه، ويژگى مهم آسمان‏ها و كرات ، معلّق بودن آنها و پايه‏هاى نامرئى آنهاست . خصوصيت مهم كوه‏ها ، ثبات و جلوگيرى از لرزش زمين است . جهت مهم حيوانات، تنوع و گستردگى آنها در زمين و ويژگى مهم گياهان ، زوجيت و پر ارزش بودن آنها است .
در اين آيه، به چند نمونه از اعجاز علمى قرآن در زمانى كه بشر حتى تصور و گمان آن را نيز نداشت ، اشاره شده است : يكى اشاره به ستون‏ها و اهرم‏هاى نامرئى براى استقرار كرات و اجرام آسمانى . يعنى قوه‏ى جاذبه و نيروى گريز از مركز ، دو قدرتى كه رمز گردش كرات در مدار خود هستند . اعجاز ديگر ، اشاره به محافظت زمين از لرزش ، به وسيله‏ى استقرار كوه‏ها و همچنين اشاره به قانون زوجيت در گياهان مى‏باشد .


پيام‏ها:
1- نديدن ، دليل نبودن نيست . ( آسمان‏ها ستون دارد ، گرچه ما آن را نمى‏بينيم ) 
2- قبل از هر چيز، استقرار و آرامش لازمه‏ى زندگى است . « أَن تميد بكم » 
3- نظام حاكم بر زمين ، به خاطر انسان است . 
4- از الطاف الهى ، پخش بودن و پراكندگى منابع مورد نياز ، در تمام كره‏ى زمين است . « بث فيها » 
5- آب ، نعمتى بس بزرگ و با اهميت است . آب ، مايه‏ى رويش و پرورش بسيارى از موجودات است . ( « ماءً »، نكره و با تنوين آمده كه نشانه عظمت است .)
6- به گياهان و سبزى‏ها و محيط زيست ، كريمانه بنگريم كه خداوندِ كريم ، در قرآن كريم ، آنها را كريم خوانده است . « من كل زوج كريم »

1- هذا خلق الله فارونى ما ذا خلق الذين من دونه بل الظالمون فى ضلال مبين 
اين آفرينش خداست ، پس به من نشان دهيد كه ( معبودان ) غير او چه آفريده‏اند ؟ آرى ، ستمگران ( مشرك ) در گمراهى آشكارند .

به دنبال بحثى كه پيرامون قرآن و ايمان به آن در آيات گذشته بود دو آيه اخير ، از دلائل توحيد كه يكى ديگر از اساسى ترين اصول اعتقادى است سخن مى گويد . 
اين آيه بعد از ذكر عظمت خداوند در جهان آفرينش و چهره هاى مختلفى از خلقت روى سخن را به مشركان كرده و آنها را مورد باز خواست قرار مى دهد ، مى گويد : اين آفرينش خدا است ، اما به من نشان دهيد معبودانى كه غير او هستند چه چيز را آفريده اند ؟ ! 
مسلما آنها نمى توانستند ادعا كنند هيچيك از مخلوقات اين جهان مخلوق بتها هستند ، بنابر اين آنها به توحيد خالقيت معترف بودند ، با اين حال چگونه مى توانستند شرك در عبادت را توجيه كنند ، چرا كه توحيد خالقيت دليل بر توحيد ربوبيت و يگانگى مدبر عالم و آن هم دليل بر توحيد عبوديت است . 

پيام‏ها:
1- در بحث و گفتگو ، از نمونه‏هاى عينى استفاده كنيم . « هذا » 
2- ابتدا راه حق را بيان كرده و سپس از مخالفان حق ، انتقاد يا با آنان مبارزه كنيم .
3- يكى از راه‏هاى خداشناسى ، مقايسه ميان قدرت او و قدرت ديگران است .
4- تنها به ادعا گوش ندهيم ، دليل و سند و نمونه بخواهيم . « فأروني » 
5- سر سختى و لجاجت در برابر حق ، ظلم است . ( اين همه آثار را مى‏بينند ، ولى باز هم با خدا و راه حق دشمنى دارند ) .
6- كسانى كه به سراغ غير خدا مى‏روند ، هم گمراهند و هم ظالم . « بل الظالمون في ضلال » 
7- انحراف شرك ، بر كسى پوشيده نيست . « ضلال مبين »
ضمنا تعبير فوق اشاره لطيفى است به ارتباط ظلم و ضلال ، زيرا هنگامى كه انسان موقعيت موجودات عينى را در جهان نشناسد ، يا بشناسد و رعايت نكند و هر چيز را در جاى خويش نبيند ، مسلما اين ظلم سبب ضلالت و گمراهى او خواهد شد . 


ادامه تفسير سوره...
  • مربوط به موضوع »

به نام خدا
سلام
7 - و اذا تتلى عليهآياتنا ولى مستكبرا كان لم يسمعها كان فى اذنيه وقرا فبشره بعذاب اليم
و هر گاه آيات ما بر اوخوانده شود ، مستكبرانه روي برگرداند ، چنان كه گويي آن را نشنيده ، گويادر گوش هاي او سنگيني است ، پس او را به عذابي دردناك بشارت ده.
اين آيه به عكس العمل اين افراد در برابر آيات الهى اشاره مي كند.
نكته‏ها :
كلمه‏ى « وقر » ، به معناى سنگينى است . به افراد با شخصيّت و سنگين نيز با وقار مى‏گويند .
از اين آيه استفاده مى‏شود كه افراد متكبّر ، حتّى حاضر به شنيدن سخن حقّ نمى‏باشند . چه رسد به آنكه آن را بشنوند و در آن انديشه كنند و اگر منطقى نبود نپذيرند .
پيام‏ها :
1- شنيدن سخنان لهو و باطل ، آمادگى پذيرش حقّ را از انسان سلب مى‏كند. 
2- برخى افراد ، از هر زبانى آيات الهى را بشنوند ، باز هم زير بار نمى‏روند . 
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله‏ى من
آنچه البتّه به جايى نرسد فرياد است‏
3- گوش ندادن به سخن حقّ ، نشانه‏ى استكبار است . 
4- مستكبران، سزاوار تحقير هستند. « كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْرا » 
5- يكى از شيوه‏هاى تبليغى و تربيتى قرآن ، استفاده از مثال و تمثيل است . « كَأَنْ ... كَأَنْ » ...
تعبير به ولى مستكبرا اشاره به اين است كه روي گرداندن او تنها به خاطرمزاحمت با منافع دنيوى و هوسهايش نيست ، بلكه از اين هم فراتر مى رود و انگيزهاستكبار و تكبر در برابر خدا و آيات خدا كه بزرگترين گناه است در عمل او نيز وجوددارد 


ادامه تفسير سوره...
  • مربوط به موضوع »

6- و من الناس من يشتري لهو الحديث ليضل عن سبيل الله بغير علم و يتخذها هزوا أولئك لهم عذاب مهين
و برخي از مردم خريدار سخنان بيهوده و سرگرم كننده اند ، تا بي هيچ علمي ( ديگران را ) از راه خدا گمراه كنند و آن را به مسخره گيرند ؛ آنان برايشان عذابي خوار كننده است .
شأن نزول :
بعضى از مفسران گفته اند كه نخستين آيات مورد بحث در باره نضر بن حارث نازل شده است . او مرد تاجرى بود و به ايران سفر مى كرد ، و در ضمن ، داستانهاى ايرانيان را براى قريش بازگو مى نمود ، و مى گفت : اگر محمد براى شما سرگذشت عاد و ثمود را نقل مى كند ، من داستانهاى رستم و اسفنديار ، و اخبار كسرى و سلاطين عجم را باز مى گويم ! ، آنها دور او را گرفته ، استماع قرآن را ترك مى گفتند . اين آيه نازل شد و كار او را شيوه اي انحرافي دانست .

بعضى ديگر گفته اند كه اين قسمت از آيات در باره مردى نازل شده كه كنيز خواننده اى را خريدارى كرده بود و شب و روز براى او خوانندگى مى كرد و او را از يادخدا غافل مى ساخت .


ادامه تفسير سوره
  • مربوط به موضوع »

4- الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكاة و هم بالأخرة هم يوقنون
آنان كه نماز به پا مي دارند و زكات مي پردازند و تنها آنان به آخرت يقين دارند .
5- أولئك علي هدي من ربهم و أولئك هم المفلحون
آنان بر هدايتي از پروردگارشان هستند و هم آنانند رستگاران .
آيه چهارم محسنين را توصيف مي كند و نشان مي دهد كه
 پيوند آنها با خالق از طريق نماز ، و با خلق خدا ازطريق زكات ، قطعى است و يقين آنها به دادگاه قيامت انگيزه نيرومندى است براى پرهيزاز گناه و براى انجام وظائف . در آيه پنجم نيز عاقبت و سرانجام كارمحسنين كه رستگاري است را بيان مى كند .
پيام ها:
نماز و زكات از يكديگر جداشدني نيستند .
نيكوكار
 كسي است كه هم به مسائل اقتصادي توجه دارد و هم به مسائل معنوي .
نيكوكاران از هدايت هاي الهي برخوردارند .
توفيق كارهاي خير لطف خداوند است .
و رستگاري مخصوص كساني است كه اهل نماز ، زكات و يقين به آخرت هستند .


hekmatname.tebyan.nethttp://www.tebyan.net/Weblog/hekmatname/default.aspx?Query=%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87%20%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D9%87%20%D9%84%D9%82%D9%85%D8%A7%D9%86
X