بسم الله الرحمن الرحيم
اللهم صلّ علي محمّد و آل محمّد
راهكارهاي داشتن يك جامعه اصلاح شده و سالم:
1. هر جامعه براي دوري از مفاسد و نزديكي به صلاح به علمي نافع و كاربردي نيازمند است كه با استفاده از قواعد آن در زندگي افراد جامعه،نحوه زندگي آنها تغيي ايجاد كند.به اين باوري كه در زندگي جريان پيدا كرده و زمينه شكوفا شدن تفكّر و عقلانيت را تحقق مي بخشد در زبان قرآن ، حكمت گفته مي شود.(سوره مباركه لقمان+التحقيق)
اوامر و نواهي اي كه در سوره مباركه لقمان آمده است ،شرايط فراهم شدن نزول حكمت در افراد جامعه مي باشد.وظيفه فرد در جامعه اين است كه زمينه نزول حكمت را براي خود فراهم كند بر طبق روال بيان شده در سئره اين كار ابتدا با شكرك صورت مي گيرد.شكر حضرت حقّ و همچنين تشكر از والدين كه بر اساس سياق سوره علاوه بر اينكه شامل اولياء مادي مي شود اولياء معنوي را نيز در بر مي گيرد.(آيه ...بغير عمد ترونها)
2. فرد حكيم با علمي كه از امور پيدا مي كند، به شناختي كه در آن، حدود و مرزهاي امور كاملاً مشخص است دست پيدا مي كند؛ كه به آن معروف مي گويند. به همين ترتيب چنين فردي معروف را شناخته و خود و جامعه را به آنها امر مي كند. نكته حائز اهميّت آن است كه در فرهتگ قرآن كاركرد امر به مروف و نهي از منكر، بيان و روشن كردن رشد ازغيّ است. بدين معني كه فرد ابتدا با ايجاد زمينه تشخيص معروف از منكر در خود و عمل به آنها ، با قرار گرفتن در جامعه و رفتن ميان مردم به طور طبيعي باعث شفافيت فضاي فضاي جامعه براي انتخاب معروف مي شود.با اين تفاسير اصلاح صفات، روحيات، تفكرات و اعتقادات خود فرد در اولويت قراار مي گيرد در نتيجه او مي تواند حُسن را از قبح تشخيص داده و با عمل به آن همه جانبه جامعه خود را به معارف امر و از نواهي نهي نمايد.
3. روند ساخت يك نظام:
اين پلكان مربوط به آيات 13 تا 19 سوره مي باشد كه تك تك افراد جامعه براي اصلاح وضع جامعه خود مي بايست؛ به اندازه توان و ظرفيتشان از اين پله ها گذر كنند.
4. هر فرد اگر بتواند يك صفت، يك كار، يك... را از قوّه به فعل برساند مي تواند صفات بيشتر و كارهاي عظيم تري را به سرانجام برساند. اين نكته از مدلِ آيه 28 سوره مباركه لقمان استخراج مي شود كه: خداوند جهت اثبات معاد، با آن عظمت؛ از خلق و بعث يك نفس مثال مي آورند.يعني همانگونه كه اين نفس، به اين سادگي بعثتش صورت مي گيرد ظهور معاد (همه چيز) نيز چنين است. (ايه 28)
5. اقامه نماز در جامعه اي كه خواستار اصلاح است امري گريز ناپذير مي باشد.
واژه "صلو?" كه از "صلو" مي آيد به معني پيوند و عطفيست آكاهانه بين خالق و مخلوق كه عامل رحمتِ رحيميّه خداوند است. اقامه صلو? نيز به معني ايجاد زمينه اي براي پيوند بين خالق و مخلوق است.در جامعه اي كه رابطه بين خالق و مخلوق حساب شده باشد، عقلها شكوفا شده و زمينه نزول حكمت ايجاد گرديده و معارف شناسانده مي شود و مي توان در جامعه به معروف امر كرد.
چرا كه اقامه نماز: ايجاد فضايي است حهت توجه به مبدء خوبيها .كالبد و جسم اين عمل، همين نماز است. بايستي روح در اين جسم دمانده شود. نماز بهترين مصداق جهت ايجاد بهترين ارتباط با منشا خوبيها و دريافت حكمت است. (التحقيق)
6. انسان براي برقراري ارتباط با ديگران از راه "گفتار" وارد مي شود. و اين گفتار به عنوان عامل ارتباط بايد عاقلانه و حساب شده باشد.ه رحرفي همه جا زده نشود و از لحنها مراقبت به عمل آيد. با ورود عاقلانه فرد به محيط، او متوجه مي شود كه : اگر مي خواهد در زندگي و خطو مشي خود موففق باشد مي بايست همواره مقصد خودش را مشخص نموده و با هدفمندي و انگيزه بالا در زندگي خود گام بردارد. چنين فردي در چارچوب مقصد خود پيش رفته و از هر تند روي و كند روي اي اجتناب مي نمايد. اين فرد بدليل داشتن هدف و تنظين امور خود بر آن مبنا حتما به موفقيتهايي نائل مي گردد كه به هيچ عنوان نبايستي اين ترقّيهاي ظاهري سبب غرور او در در بين مردم شود و نگاهش را نسبت به مردم به نگاهي خود برتر بينانه تغيير دهد.
چنين فردي با اين تلاشي كه بر خود انجام داده است مي تواند وارد سيستم مديريتي جامعه شده و حكومت را در دست گرفته و تا م يتواند در جهت خدمت به مردم كوشش نمايد. (اين روند مستخرج از آيات 13 تا 19 بوده و از پايين به بالا تحقق مي يابد.)
7. يكي از عواملي كه باعث سركشي افراد جامعه در برابر اوامر خداوند مي شود: پايبند بودن به سنّتها و افكار گذشتگان است.
تقليد كوركورانه و تبعيت از آباء و نياكان آفت حكمت است، چرا كه فرد حكيم در هر لحظه با بررسي جواني و شرايط و همچنين استفاده از تجربيات بهترين راه حلّ و روند را انتخاب مي كند و از اين قانون مستفيذ مي شود كه:
"مَن يُسلم وجهَه لِله و هم محسن …" فردي كه مدام به دنبال درستي تصميم خود باشد و خود را با وجه الله چك نمايد(اِنابه) به هيچ عنوان نمي تواند مقلدانه از پيشينيان اطاعت كرده و هيچ نو آوري اي از خود بروز ندهد. (آيات 21و 22)