ادامه تفسير سوره
  • مربوط به موضوع »

4- الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكاة و هم بالأخرة هم يوقنون
آنان كه نماز به پا مي دارند و زكات مي پردازند و تنها آنان به آخرت يقين دارند .
5- أولئك علي هدي من ربهم و أولئك هم المفلحون
آنان بر هدايتي از پروردگارشان هستند و هم آنانند رستگاران .
آيه چهارم محسنين را توصيف مي كند و نشان مي دهد كه
 پيوند آنها با خالق از طريق نماز ، و با خلق خدا ازطريق زكات ، قطعى است و يقين آنها به دادگاه قيامت انگيزه نيرومندى است براى پرهيزاز گناه و براى انجام وظائف . در آيه پنجم نيز عاقبت و سرانجام كارمحسنين كه رستگاري است را بيان مى كند .
پيام ها:
نماز و زكات از يكديگر جداشدني نيستند .
نيكوكار
 كسي است كه هم به مسائل اقتصادي توجه دارد و هم به مسائل معنوي .
نيكوكاران از هدايت هاي الهي برخوردارند .
توفيق كارهاي خير لطف خداوند است .
و رستگاري مخصوص كساني است كه اهل نماز ، زكات و يقين به آخرت هستند .


تفسير ادبي و عرفاني سه آيه فوق از ديدگاه خواجه عبدالله انصاري
  • مربوط به موضوع »

بسم الله الرحمن الرحيم - خداست آفريدگار جهان ، خداست روزي ده آفريدگان ، خداست نگاهدار آسمان و زمين ... 
باء بسم الله اشارت است به اينكه بصيرم ، كردار تو را مي بينم ! سين اشارت به اينكه سميعم ، گفتار تو را مي شنوم ! ميم اشارت است به اينكه مجيبم ، خواندن تو را اجابت مي كنم !
 
به اشارت ديگر ، باء اشاره به برّ است و سين اشاره به سرّ و ميم اشاره به منت ! گوئي خداوند قسم ياد مي كند به برّ خود با بندگان ، به سرّ خود با دوستان ، به منت خود با مشتاقان .
1- الم . الف لام ميم ، الف اشاره به آلاء ، لام اشاره به لطف و عطاء و ميم اشاره به مجد و سناء ، خداوند مي گويد به آلاء و نعماي من ، به لطف و عطاي من ، به مجد و سناي من كه اين كلمات سخنان من است !
2- تلك آيات الحكيم الحكيم . كلام يزداني ، نامه آسماني ، حجت رسالت ، منشور نبوت و معجزه دعوت ، كتابي كه در آن تغيير و تبديل راه نه ، و حكم و امثال او را كوتاهي نه ! معاني و احكام او را تناهي نه ، رسم و نظم او را تباهي نه ! متابع او را گمراهي نيست !
...
 هدي و رحمة للمحسنين . عابدان را هدايت و رحمت است و عارفان را دليل و حجت ، هر كه را قرآن طبيب است ، خداوند او را حبيب است ، هر كه قرآن او را انيس است ، خداوند او را جليس است ، هر كه قرآن را رفيق باشد ، خداوند او را توفيق قرين كند .
بدانكه : آدميان دو گروهند :‌آشنايان و بيگانگان ، قرآن سبب هدايت آشنايان و سبب ضلالت بيگانگان است . بيگانگان چون قرآن شنوند ، پشت بدان كنند و گردن كشند و آشنايان چو قرآن بشنوند بنده وار به سجده روند و با دلي زنده در زارند ،‌ آنگاه هر دو گروه در قيامت پاداش ببينند كه دشمن را عقوبت در دوزخ و دوستان را بشارت به بهشت دهند . 


تفسيرسه آيه ابتدا سوره ي لقمان
  • مربوط به موضوع »

الم ﴿1﴾

پيام تفسير:

*ازمجموع114 سوره قرآن29سوره باحروف مقطعه آغاز شده است كه بيانگرآن است كه اين قرآن درعين عظمت ازهمين حروف الفباكه دراختيار شماستتاليف يافته،ولي هيچ كس ازشما نمي تواند همانند آن رابياورد.

تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ ﴿2)
اين است آيات كتاب حكمت‏آموز.

پيام تفسير:

*تنها خداست كه درباره كتاب خود باصراحت مي فرمايد(الكتاب الحكيم).تمام آياتش محكم وبراساس حكمت است.كتابي استوار وخلل ناپذيركه هيچ عيب ونقصي درآن راه ندارد.

هُدًى وَرَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِينَ ﴿3﴾
[كه] براى نيكوكاران رهنمود و رحمتى است

پيام تفسير:

*خداوند درجايي قرآن رامايه ي هدايت متقين مي خواند(هدي للمتقين)ودرجايي ديگرآن رامايه ي هدايت وبشارت مومنان مي داند(وهدي وبشري للمومنين)ودراين سوره قرآن رامايه ي هدايت ورحمت براي نيكوكاران مي داند(هدي ورحمه للمحسنين).پس قرآن مراحل سه گانه يتكامل رادربردارد،مايه ي هدايت،بشارت ورحمت است.

*قرآن عين هدايت ورحمت است(هدي ورحمه)كه كلمه هدي ورحمه در قالب مصدري آمده كه نشانه مبالغه است.(به اين معني كه هيچ چيز وهيچ كس هدايتگر تر ازقرآن نيست)

*ارشاد وهدايت بايد رحمت ومحبت داشته باشد.

*نيكوكاران آمادگي پذيرش حق رادارند.


آشكار شدن حكمت از زبان لقمان
  • مربوط به موضوع »

 
روايت شده پيامبر اسلام ( ص ) فرمود : روزى لقمان( ع ) در بستر آرميده ، براى استراحت خوابيده بود ، ناگهان ندايى شنيد كه به او چنين گفت : اى لقمان ! اگر مى خواهى خداوند تو را خليفه خود در زمين كند ، در ميان مردم به حق قضاوت كن .
لقمان در پاسخ عرض كرد : اگر پروردگارم مرا مخير كند ، تن به اين آزمون بزرگ ( قضاوت ) نمى دهم ، ولى اگر فرمان دهد ، فرمانش را به جان مى پذيرم ، زيرا مى دانم اگر چنين مسئوليتى بر دوش من نهد ، قطعا مرا كمك مى كند و از لغزش ها نگه مى دارد .

فرشتگان در حالى كه لقمان آنها را نمى ديد از لقمان پرسيدند : چرا قضاوت را نمى پذيرى ؟ 
لقمان پاسخ داد : قضاوت در ميان مردم سخت ترين منزلگاه و مهم ترين مراحل است و امواج ظلم و ستم و لغزش از هر سو متوجه آن است ، اگر خداوند انسان را حفظ كند ، انسان شايسته نجات است ، و گرنه لغزش موجب انحراف انسان از بهشت خواهد شد ، هر گاه كسى در دنيا سر به زير و در آخرت سربلند باشد ، بهتر از عكس آن است و كسى كه دنيا را بر آخرت برگزيند به دنيا نخواهد رسيد و آخرت را نيز از دست خواهد داد . 
فرشتگان از منطق قوى و حكيمانه و شيواى لقمان شگفت زده شدند . لقمان پس از اين سخن در خواب فرو رفت ، خداوند نور حكمت را در دل لقمان افكند ، هنگامى كه بيدار شد ، زبان به حكمت گشود ، تا آن جا كه حضرت داود پيامبر را در راستاى حل مشكلات يارى مى كرد .


لقمان ( ع ) كيست ؟
  • مربوط به موضوع »

لقمان ( ع ) كيست ؟
حضرت لقمان ( ع ) يكى از حكماى راستين و بزرگ تاريخ است كه نامش در قرآن دو بار با عظمت ياد شده و يك سوره قرآن ( سى و يكمين سوره ) به نام او است . 
نام او لقمان و كنيه او ابوالاسود است ، او در سرزمين نوبه ( واقع در كشور سودان يكى از مناطق افريقا ) چشم به جهان گشود . بنابراين قيافه تيره و متمايل به سياه داشت ، از نژاد مردم افريقا بود و بعضى او را از اهالى ( ايله ) كه شهرى بندرى در كنار دريا ، نزديك مصر ، در سرزمين فلسطين بوده دانسته اند . 
به عقيده بعضى چند سال قبل از تأسيس حكومت حضرت داود ( ع ) و به نظر بعضى ده سال پس از حكومت داود ( ع ) متولد شد و عمر او تا عصر پيامبرى حضرت يونس(ع) ادامه يافت ، او در عصر نبوت و حكومت حضرت داود ( ع ) همراه آن حضرت به جنگ جالوت رفت ، و در كشتن جالوت كه طاغوت آن عصر بود ، شركت داشت . 
سلسله نسب لقمان را چنين نوشته اند : ( لقمان بن عنقى بن مزيد بن صارون ) و به گفته بعضى او پسرخاله يا خواهرزاده ايوب ( ع ) بود و سلسله نسبش به ناحور بن تارخ ( برادر ابراهيم خليل عليه السلام ) مى رسد . 
او عمر طولانى كرد ، كه عمرش را از دويست تا 560 سال ، و از هزار تا 3500 سال نوشته اند ، در عين حال بسيار زاهد بود ، و دنيا را به اندازه عبور از سايه اى به سايه ديگر در نزديك آن مى دانست . 

او مدتى چوپان و برده قين بن حسر ( از ثروتمندان بنى اسرائيل ) بود ، سپس بر اثر بروز حكمت هاى سرشار نظرى و عملى از او ، از طرف اربابش آزاد شد .
به نظر مى رسد لقمان ( ع ) بيشتر عمرش را در خاورميانه ، به خصوص در فلسطين و بيت المقدس گذرانده است ، و نقل شده كه قبرش در ايله (يكى از بندرهاى فلسطين) است . 
از گفتنى ها اين كه او داراى فرزندان بسيار بود, آنها را به گرد خود جمع مى كرد, و نصيحت مى نمود ، چنان كه اين شيوه در نصايح اميرمومنان حضرت على ( ع ) به دو فرزندش امام حسن ( ع ) و امام حسين ( ع ) به طور فراوان ديده مى شود .
در اين كه لقمان ، پيامبر بود يا نه ؟ شيوه بيان قرآن نشان مى دهد كه او پيغمبر نبوده است ، و در روايات نيز با صراحت ، پيغمبر بودن او نفى شده ، از جمله روايت شده پيامبر اسلام ( ص ) فرمود : به حق مى گويم كه لقمان ، پيامبر نبود ، ولى بنده اى بود كه بسيار فكر مى كرد ، ايمان و يقينش عالى بود ، خدا را دوست داشت ، و خدا نيز او را دوست داشت ، و خداوند نعمت حكمت را به او عنايت فرمود .
اينك اين سوال پيش مي آيد كه حضرت لقمان ( ع ) با اين كه پيامبر نبود ، چگونه داراى مقام ارجمند حكمت شد و خداوند بخشى از حكمت او را به عنوان اندرز قرآنى ، در كنار نصايح خود قرار داد ؟ 
امام صادق ( ع ) پيرامون راز وصول لقمان به مقام حكمت چنين مى فرمايد : 
سوگند به خدا حكمتى كه به لقمان داده شده به خاطر ثروت و جمال و حسب و نسب نبود ( كه او هيچ گونه از اين امور را نداشت ) ولى به خاطر آن بود كه او مردى قوى براى اجراى فرمان خدا ، پاك و پرهيزكار ، داراى كنترل زبان و تفكر طولانى در امور ، و تيزبين و هشيار بود ، روزها ( جز در موارد استثنايى ) هرگز نمى خوابيد ، در مجلس در حضور مردم تكيه نمى داد و در حضور آنها آب دهان نمى انداخت ، و با چيزى بازى نمى كرد ، و هنگام قضإ حاجت و غسل در جايى كه او را ببينند نمى نشست ، بسيار مراقب وقار خود بود ، خنده بيجا نمى كرد ، و خشمگين نمى شد ، شوخى نمى نمود ، براى امور دنيا شاد و محزون نمى شد ، داراى فرزندان بسيار از چند همسر گرديد ، و اكثر آنها فوت كردند ، ( بر اثر خشنودى به رضاى خدا ) درمرگ آنها گريه نكرد ، او هرگاه دو نفر را در حال نزاع مى ديد ، براى اصلاح آنها پا در ميانى مى كرد ، و تا بين آنها آشتى برقرار نمى كرد ، از كنار آنها رد نمى شد ، اگر سخن زيبايى از كسى مى شنيد ، از تفسيرش و از مأخذش مى پرسيد ، با فقها و علما بسيار همنشينى مى كرد ... همواره با سكوت معنى دار و عميق و انديشيدن و عبرت گرفتن ، خود را اصلاح مى كرد ، آنچه را كه به نفع معنوى او بود به آن توجه داشت و از كارهاى بيهوده روى مى گردانيد ، از اين رو خداوند خصلت حكمت را به او عطا فرمود .




فضيلت سوره لقمان:
  • مربوط به موضوع »


روايات متعددى در فضيلت اين سوره از پيامبر گرامى اسلام ) صلى الله عليه و آله و سلّم ) و بعضى از ائمه اهلبيت ( عليهم السلام ) نقل شده است ، ازجمله : در حديثى از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلّم) مى خوانيم : من قرء سورة لقمان، كان لقمان له رفيقا يوم القيامة ، و اعطى من الحسنات عشرا بعدد من عمل بالمعروف وعمل بالمنكر : كسى كه سوره لقمان را بخواند لقمان در قيامت رفيق و دوست او است ، وبه عدد كسانى كه كار نيك يا بد انجام داده اند ( به حكم امر به معروف و نهى از منكردر برابر آنها ) ده حسنه به او داده مى شود . 
و در حديث ديگرى از امام باقر ( عليه السلام) مى خوانيم : من قرء سورة لقمان فى ليلة و كل الله به فى ليلته ثلاثينملكا يحفظونه من ابليس و جنوده حتى يصبح ، فاذا قرئها بالنهار لم يزالوا يحفظونه منابليس و جنوده حتى يمسى : كسى كه سوره لقمان را در شب بخواند ، خدا سى فرشته رامامور حفظ او تا به صبح در برابر شيطان و لشكر شيطان مى كند ، و اگر در روز بخوانداين سى فرشته او را تا به غروب از ابليس و لشكرش محافظت مى نمايند
بايد توجه داشته باشيم كه اين همه فضيلت
 و ثواب و افتخار براى خواندن يك سوره قرآنبه خاطر آنست كه تلاوت مقدمه اى است براى انديشه و فكر و آن نيز مقدمه اى است براىعمل و تنها با لقلقه لسان نبايد اينهمه فضيلت را انتظار داشت .


محتواى سوره لقمان
  • مربوط به موضوع »


سوره لقمان به حكم مكى بودن مشتمل بر محتواى عمومى سوره هاى مكى است ، يعنى پيرامون عقايد اساسى اسلامى مخصوصا مبداء و معاد و همچنين نبوت بحث مى كند . .
به طور كلى محتواى اين سوره در پنج بخش خلاصه مى شود :
بخش اول بعد از ذكر حروف مقطعه اشاره به عظمت قرآن و هدايت و رحمت بودن آن براى مؤمنانى كه واجد صفات ويژه هستند مى كند ، و در نقطه مقابل ، سخن از كسانى مى گويد كه در برابر اين آيات آنچنان سرسختى و لجاجت نشان مى دهند كه گوئى گوشهايشان كر است ، علاوه بر اين سعى دارند با ايجاد سرگرميهاى ناسالم ، ديگران را نيز از قرآن منحرف نمايند .
بخش دوم از نشانه هاى خدا در آفرينش آسمان و بر پا داشتن آن بدون هيچگونه ستون ، و آفرينش كوهها در زمين ، و جنبندگان مختلف ، و نزول باران صحبت مي كند .
بخش سوم به همين مناسبت قسمتى از سخنان حكمت آميز لقمان آن مرد الهى را به هنگام اندرز فرزندش نقل مى كند كه از توحيد و مبارزه با شرك شروع شده ، و با توصيه به نيكى كردن به پدر و مادر ، و نماز ، و امر به معروف و نهى از منكر ، و شكيبائى در برابر حوادث سخت ، و خوشروئى با مردم ، وتواضع و فروتنى و اعتدال در امور پايان مى يابد . 
در بخش چهارم بار ديگر به دلائل توحيد باز مى گردد ، و سخن از تسخير آسمان و زمين و نعمتهاى وافر پروردگار ونكوهش از منطق بت پرستانى كه تنها بر اساس تقليد از نياكان در اين وادى گمراهي افتادند ، سخن مى گويد ، و از آنها بر مسئله خالقيت پروردگار كه پايه عبوديت او است اقرار مى گيرد . 
و نيز از علم گسترده و بى پايان خدا با ذكر مثال روشنى پرده برمى دارد ، و در همين رابطه علاوه بر ذكر آيات آفاقى ، از توحيد فطرى كه تجليش به هنگام گرفتار شدن در ميان امواج بلا است به طرز جالبى بحث مى كند 
بخش پنجم اشاره كوتاه و تكان دهنده اى به مساله معاد و زندگى پس از مرگ دارد ، به انسان هشدار مى دهد كه مغرور به زندگى اين دنيا نشود ، به فكر آن سراى جاويدان باشد . 
اين مطلب را با ذكر گوشه اى از علم غيب پروردگار كه از همه چيز در ارتباط با انسان از جمله لحظه مرگ او و حتى جنينى كه در شكم مادر است آگاه است تكميل كرده و سوره را پايان مى دهد 
ضمنا روشن است نامگذارى اين سوره به سوره لقمان به خاطر همان بحث قابل ملاحظه و پر مغزى است كه از اندرزهاى لقمان در اين سوره آمده ، وتنها سوره اى است كه از اين مرد حكيم سخن مى گويد .


نكات تربيتي سوره مباركه لقمان 2
  • مربوط به موضوع »

گفتار سوم 
      يكي از حكماي راستين و بزرگ تاريخ، حضرت لقمان(ع) است كه نامش در قرآن دو بار با عظمت ياد شده و يك سوره قرآن (سي و يكمين سوره) به نام او است مطرح شدن لقمان و حكمت هاي دهگانه او در قرآن، و يك سوره به نام او، در كتابي كه جاوداني و جهاني است بيانگر آن است كه خداوند مي خواهد نام لقمان و روش و نصايح حكيمانه او را در پيشاني ابديت ثبت كرده تا شيفتگان حق و عرفان در هر نقطه و عصري، در پرتو آن هدايت يابند، و از فيوضات آن براي پاك سازي و به سازي بهره جويند. 
     نام او لقمان، و كنيه او ابوالاسود است، او در سرزمين نوبه (واقع در كشور سودان يكي از مناطق افريقا) چشم به جهان گشود. بنابراين قيافه تيره و متمايل به سياه داشت، و تاريخ نويسان او را به عنوان سياه چهره با لب هاي ستبر و درشت و قدم هايي بلند و گشاد ياد كرده اند پس او از نژاد مردم افريقا بود و بعضي او را از اهالي «ايله» كه شهري بندري در كنار دريا، نزديك مصر، در سرزمين فلسطين بوده دانسته اند. لقمان نظر به اين كه عمر طولاني كرد، با پيامبران بسيار (كه طبق بعضي از احاديث تا چهارصد پيامبر) را ديدار كرده است و نظر صحيح اين است كه او پيامبر نبود چنان كه خاطر نشان مي شود. به عقيده بعضي چند سال قبل از تأسيس حكومت حضرت داود(ع)، و به نظر بعضي ده سال پس از حكومت داود(ع) متولد شد، و عمر او تا عصر پيامبري حضرت يونس(ع) ادامه يافت، او در عصر نبوّت و حكومت حضرت داود (ع) همراه آن حضرت به جنگ جالوت رفت، و در كشتن جالوت كه طاغوت آن عصر بود، شركت داشت. سلسله نسب لقمان را چنين نوشته اند: «لقمان بن عنقي بن مزيد بن صارون» و به گفته بعضي او پسرخاله يا خواهرزاده ايوب(ع) بود، و سلسله نسبش به ناحور بن تارخ (برادر 
ابراهيم خليل (ع) ) مي رسد. او عمر طولاني كرد، كه عمرش را از دويست تا ۵۶۰ سال، و از هزار تا ۳۵۰۰ سال نوشته اند، در عين حال بسيار زاهد بود، و دنيا را به اندازه عبور از سايه اي به سايه ديگر در نزديك آن مي دانست او مدّتي چوپان و برده قين بن حسر (از ثروتمندان بني اسرائيل) بود، سپس بر اثر بروز حكمت هاي سرشار نظري و عملي از او، از طرف اربابش آزاد شد (مسعودي، 1344، صفحه 46). 
       او داراي فرزندان بسيار بود، آنها را به گرد خود جمع مي كرد، و نصيحت مي نمود. و به گفته بعضي گرچه با گفتن «يا بُنَيّ؛ اي پسرك من» تنها پسر بزرگش به نام باران را مورد خطاب خود قرار مي داد، ولي خطاب او در حقيقت به همه پسران و فرزندانش، بلكه به همه انسان ها بود، و با اين تعبير مهرانگيز مي خواست عواطف آنها را جلب كند، و به آنها بفهماند كه من همانند پدر دل سوز براي شما هستم، نصايح دل سوزانه مرا كه از روي خير خواهي است بپذيريد (خزائلي، ص۷۱۶). چنان كه اين شيوه در نصايح اميرمؤمنان حضرت علي(ع) به دو فرزندش امام حسن(ع) و امام حسين(ع) به طور فراوان ديده مي شود. 
     خداوند در ميان حكمت هاي لقمان، بخشي از حكمت هاي او به فرزندش كه ده فراز است، در قرآن در ضمن پنج آيه در سوره لقمان (آيات ۱۳، ۱۶، ۱۷، ۱۸ و ۱۹) مي آورد كه بيانگر ده نصيحت بزرگ و مفهوم عميق انسان سازي است، و آن ده فراز عبارتند از:
۱ـ توحيد ۲ـ معاد ۳ ـ نماز ۴ـ امر به معروف ۵ـ نهي از منكر ۶ ـ صبر و استقامت ۷ ـ تواضع ۸ـ دوري از خود خواهي ۹ـ اعتدال در راه رفتن ۱۰ـ اعتدال در صدا و سخن گفتن (كه مجموعه اي از حكمت نظري و عملي، اعتقادي، عبادي، اجتماعي، سياسي، تقويتي، اخلاقي است)، كه در پژوهش حاضر اين دستورات حكيمانه را مورد بررسي قرار مي دهيم. 
  
گفتار چهارم 
       از ديدگاه اسلام تربيت موفق بر اساس اصول و پايه هايي مبتني است كه بدون در نظر داشت آنها هرگز اهداف تربيتي اسلام تأمين نمي شود. در رويكرد تربيتي اسلام اصول عبارت است از مفاهيم و تكيه گاههاي نظري كه از قرآن كريم و سنّت معصومان (عليهم السلام) كشف و استخراج مي گردد. اهم اين اصول عبارتند از: 
1) اصل اعتدال 
      مكتب اسلام مسلمانان را در كليه امور از جمله در امر تربيت به اعتدال توصيه كرده است. آيات و روايات متعددي بر اعتدال در امور دلالت دارند، از جمله: 
      سوره مباركه البقرة آيه ۱۴۳: « وَكَذٰلِكَ جَعَلناكُم أُمَّةً وَسَطًا ، و اين چنين شما را امت ميانه (معتدل) ساختيم». 
     قال علي (عليه السلام): «لاتري الجاهل الا مفرطا او مفّرطا ، جاهل يا افراط مي كند و يا تفريط». 
2) اصل تسامح و تساهل 
      مقصود اين است كه مربي بايد در فعاليتهاي تربيتي خود آسان ترين راه را پيش پاي متربي بگذارد و در حد توان و استعدادش از او كار بكشد، و تلاش كند كه در او ميل و رغبت ايجاد كند و با او به ملايمت و مدارا رفتار نمايد؛ چنانچه خداوند درآيه 185 سوره بقره بدان سفارش نموده است: «يريد اللّه بكم اليسر و لا يريد بكم العسر، خدا براي شما آساني مي خواهد و دشواري نمي خواهد». 
      پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمود: «خداوند مرا بر شريعت حنيف كه آسان و ملايم است مبعوث نموده است». 
3) اصل تدريج 
      تدريج به معناي اندك اندك و آهسته آهسته پيش رفتن و پايه پايه نزديك شدن است. هيچ انساني جز بر اساس تمكن و توانايي اش و جز با حركتي تدريجي و مناسب به كمالات الهي دست نمي يابد؛ همچنان كه عكس اين مطلب نيز صادق است و هيچ انساني يك مرتبه و دفعتا تباه نمي شود. 
     ملاحظه تفاوتهاي فردي و اختلاف استعدادها و تواناييها در تربيت از اهميت بالايي برخوردار است؛ چون آدمها از نظر فيزيكي و طبيعي يكسان نيستند و اختلاف از لوازم وجود اين عالم است. همين تفاوتها مايه بقا و دوام جوامع بشري و از نشانه هاي قدرت خداوند است. رفتارهاي تربيتي نيز اگر بر اساس ملاحظه ظرفيتها و تواناييها صورت نگيرد نه تنها رشد دهنده و سازنده نمي باشد كه تباه كننده خواهد بود. شايد فلسفه نزول تدريجي آيات قرآن نيز توجه دادن به اين اصل باشد؛ زيرا اگر قرآن به طور دفعي و يكباره به بشر ابلاغ مي شد براي مردمي كه سالها در خلاف جهت آن زندگي كرده و با عقايد و گرايشهاي متضاد با آن خو گرفته بودند بسيار گران تمام مي شد و در نتيجه پذيرش دين از سوي آنان با دشواري مواجه مي گشت. 
4) اصل عزّت 
      اصل عزّت از مهم ترين و بنيادي ترين اصول تربيتي است؛ زيرا اساس تربيت بر عزّت است و اگر فرد، با عزّت رشد يابد و تربيت شود، به حالتي دست مي يابد كه پيوسته و در هر اوضاع و احوالي راست و استوار مي ماند. 
      عزّت، حالتي است در انسان كه نمي گذارد مغلوب كسي گردد و شكست بخورد. خداي متعال عزيز است؛ زيرا هيچ چيز از هيچ جهت بر او قهر و غلبه ندارد و او بر همه چيز و از هر جهت قهر و غلبه دارد.؛ «وللّه العزة و لرسوله و للمؤمنين ، عزت از آن خدا و پيامبر و مؤمنان است » (آيه 8، سوره منافقون). 
     از نظر اسلام تربيتي كه بنيادش بر ايجاد عزت در انسان باشد تربيتي است كه در تحكيم و تثبيت شخصيت انسان و حفاظت او در برابر وسوسه هاي شياطين و هواها نقش اساسي و مهم دارد. بنابراين براي تربيت صحيح از هر چيزي كه باعث خواري و تحقير انسان مي شود بايد پرهيز شود، و نيز با سرچشمه هاي ذلت نظير حرص و طمع و دنياپرستي بايد مبارزه كرد. 
5) اصل ارتباط  ظاهر و باطن 
      باطن و ظاهر آدمي، دو جلوه از واقعيت وجودي او را تشكيل مي دهند. اولي، نمود پيچيده و پنهان اين واقعيت را به خود اختصاص مي دهد و دومي نمود كم و بيش آشكار و سطحي را شامل مي شود. اين دو جلوه از رابطه اي معنادار و عميق با يكديگر برخوردارند. 
     بهترين توصيفها در اين زمينه از حضرت علي (عليه السلام) نقل شده است: «و بدان براي هر ظاهر و آشكاري، برابر آن باطن و پنهاني است، پس آنچه را ظاهري نيكو باشد، باطنش هم نيكوست، و آنچه را ظاهري زشت و بد باشد، باطنش نيز زشت و ناپاك است».؛ مكتب تربيتي اسلام، ناظر به تحول آدمي از درون و اعماق وجود اوست؛ زيرا چنين دگرگوني كه از درون و در باطن ايجاد شود، به ندرت در معرض زوال قرار مي گيرد و به تعبيري در وجود او نهادينه مي شود (شميم ياس، 1385، صفحه 57). 
     لقمان به مساله تعليم و تربيت كه هدف انبياء است بسيار اهميت مي داد، و خود در اين راستا مربي نمونه، و معلم اسوه و آموزگار الگو بود او يكي از حقوق بزرگ فرزند بر پدر را كه حق تربيت است، رعايت مي كرد، و خود را در اين رابطه مسؤول جدي مي دانست، و به اين نكته توجه داشت كه در قيامت عذاب كسي كه نسبت به تربيت افراد خانواده خود بي تفاوت باشد، از همه بيشتر است، چنانكه در قرآن و احاديث، چهره لقمان همه جا اين گونه ديده مي شود، و بايد از اين حكيم الهي اين درس بزرگ را آموخت و به مساله تعليم و تعلم، و تربيت ارزش فوق العاده داده و آن را در خط سرآغاز اولويت ها قرار داد. 
    درمورد تربيت مهر و محبت، و شخصيت دادن و احترام نمودن به طرف مقابل، نقش بسيار مهمي دارد، به طوري كه ضد آن يعني خشونت و تندي و تحقير و بي اعتنايي به او، آن چنان سوء اثر دارد كه بهترين سخن تربيت به او مانند كلوخ زدن به سنگ است . و در مورد شخصيت دادن به فرزند و افراد ديگر، و پرهيز از تحقير نسبت به آنها، نيز بايد توجه جدي داشت كه اگر بي احترامي و تحقير در ميان باشد، مانع بزرگي براي اثر گذاري تربيت خواهد شد، بلكه اثر بسيار نامطلوبي مي گذارد، و افراد مورد نظر را عقده اي بار مي آورد و به سر حد كفر و انحراف شديد مي كشاند، اين مساله به خصوص در مورد فرزند، قطعا بايد مورد توجه قرار گيرد رسول خدا (ص) فرمود: «اكرموا اولادكم و احسنوا ادبهم يغفرلكم ، به فرزندان خود احترام بگذاريد و تربيت آنها را به نيكويي انجام دهيد، كه خداوند گناهان را مي بخشد». 
      لقمان هنگام موعظه به فرزندش چنان كه در آيه 13 و 17 از آيات مورد بحث (آيات 13، 16، 17، 18 و 19 سوره لقمان) آمده، سه بار از فرزندش با جمله «يا بني » تعبير مي كند، اين تعبير در فارسي معادل با جملاتي مانند: اي پسركم، اي پسرجانم، اي فرزند دلبندم، اي عزيزم مي باشد، و با اين تعبير محبت آميز، عواطف او را جذب مي كند، و با سرآغازي مهرانگيز، روح و روان او را با عطر حكمت خوشبو مي سازد. بنابراين يكي از عوامل مهم كه نقش سرنوشت ساز در استوار نمودن ساختار معنوي و تربيتي كودك دارد، محبت و نوازش و ياري مهرانگيز به او، و پرهيز از خشونت هاي ناروا نسبت به او است (محمدي اشتهاردي، 1380 ، صفحه 18). 
       لقمان در نخستين پند خود  در آيه 13سوره لقمان به فرزندش چنين مي فرمايد: « يَابُنَيَّ لاَ تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ ، اي پسرم! چيزي را همتاي خدا قرار مده كه شرك، ظلم بزرگي است». لقمان پس از اين نصيحت بزرگ كه ريشه و اساس همه نصايح است، به ذكر علت آن پرداخته و آن اين كه شرك و انحراف از صراط توحيد و يكتاپرستي، ظلم بزرگ است. در اين نصيحت دو مطلب مورد توجه قرار گرفته: نخست اين كه از شرك بايد پرهيز كرد. يعني خدا را يافت، و او را به عنوان يكتا و بي همتا شناخت، مطلب دوم اين كه شرك ظلم بزرگ است. 
      در مورد مطلب اول يعني اعتقاد به اين كه جهان سازنده و آفريدگار دارد، انسان نبايد بي تفاوت باشد، فطرت و نهاد انسان و قانون عليت و براهين ديگر بيانگر آن است كه جهان را ذات پاك خدا آفريده چرا كه ممكن نيست با ديدن آن همه نقش عجب بر در و ديوار وجود، فكر او را نكرد و به او اعتقاد نيافت. بعد از خدايابي، بايد خدا را شناخت و در شناخت خدا نخستين چيزي كه مطرح مي شود يكتايي و بي همتايي خدا است، او ذات پاك و بسيط و يكتا است و غبار شرك، هرگز بر دامن كبريايي او نخواهد نشست. بر همين اساس صفات او عين ذات او است، زيرا خداوند وجودي است كه از هر جهت بي نهايت است، به همين دليل هيچ صفت كمالي در بيرون ذات او وجود ندارد، چرا كه او كمال مطلق است، بنابراين نمي توان صفت كمالي را خارج از وجود او تصور كرد . 
     خداوند در آيه 31 سوره حج ، در مورد بيچارگي و كيفر و بدبختي مشرك و باطن هولناك شرك، مثالي زده و مي فرمايد: « وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللّهِ فَكَاَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ اَوْ تَهْوي بِهِ الرّيحُ في مَكان سَحيق ، هر كس براي خدا همتايي قرار دهد، گويي از آسمان سقوط نموده، و پرندگان (در وسط هوا) او را مي ربايند، و يا تندباد، او را به جاي دور دستي پرتاب مي كند». 
     لقمان در بخش ديگر نصيحت خود، به يك دليل از دلايل بطلان شرك كه قدر جامع دلايل ديگر است اشاره كرده و مي فرمايد: «شرك، ظلم بزرگي است» شرك هم ظلم است و هم ظلم بزرگ، زيرا از يك جهت ظلم به خداي بزرگ است، از اين رو كه موجود بي ارزشي همچون بت و انواع موجودات زبون ديگر، همتاي خدا قرار گرفته است، و از جهت ديگر ظلم به خلق خدا است چرا كه عظمت فكري او را لگدكوب كرده و او را بنده و دلبسته امور ناچيز و ناتوان كرد، و موجب سقوط و انحطاط فكري او مي شود، زيرا موجودي پست تر از خود را همتاي خداي خود گردانده است و از سوي سوم شرك باعث آن مي شود كه انسان از اوج عزت عبوديت خداوند بزرگ به قعر دره ذلت پرستش غير خدا ساقط مي گردد، چه ظلمي بالاتر از اين. سخن لقمان بيانگر آن است كه همواره در همه چيز خط عدالت و انصاف پيموده شود، عدالت به معني آن است كه هر چيزي در جاي صحيح خود قرار گيرد، و ظلم ضد آن است (محمدي اشتهاردي ،1380، صفحه 29). 
     خداوند در آيه 14 سوره لقمان مي فرمايد: « وَ وَصَّينَا الاْنْسانَ بِوالِدَيهِ حَمَلَتْهُ اُمُّهُ وَهْناً عَلي وَهْنٍ وَ فِصالُهُ في عامَينِ اَنِ اشْكرْ لي وَ لِوالِدَيك اِلَي الْمَصيرُ ، ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش كرديم. مادرش او را با زحمت روي زحمت حمل كرد، و دوران شيرخوارگي او در دو سال پايان مي يابد، و به او توصيه كرديم كه براي من و براي پدر و مادرت شكر به جا آور، كه بازگشت همه شما به سوي من است». اين آيه بر عظمت والدين و نيكي به آنها دلالت دارد، در اينجا بحث از نعمت پدر و مادر و زحمات و حقوق آنهاست و اينكه خداوند، شكر پدر و مادر را در كنار شكر خودش قرار داده است، چون مادر در مدتي كه بچّه را حمل مي كند و بعد از آن كه دوران شيرخوارگي را طي مي كند، بزرگترين فداكاري را هم از نظر روحي، و هم از لحاظ جسمي و هم از جهت خدمات ديگر، در مورد فرزندش انجام مي دهد. 
     خداوند مي فرمايد: شكر مرا به جا آور كه چنين پدر و مادر مهرباني به تو داده ام و هم شكر پدر و مادرت را كه عهده دار انتقال نعمتهاي من به تو هستند. پدر و مادر به حكم عواطف، كمتر فرزندان خود را فراموش مي كنند. اين فرزندان هستند كه بايد آنها را فراموش نكنند؛ مخصوصا به هنگام پيري؛ چرا كه بسيار ديده شده است كه فرزندان، پدر و مادر را در هنگام پيري فراموش مي كنند و اين، بدترين ناشكري براي فرزندان محسوب مي شود. 
      احسان نسبت به والدين و تكريم آنان تا آنجا لازم است كه اگر آنان بر ديني غير از دين مبين اسلام بودند، بنابر نص صريح قرآن و روايات، باز مجاز نيستيم كه ترك احسان كنيم و در امور دنيوي بايد مطيع آنها باشيم و در مسائل ديني و مذهبي، اگر اطاعت و فرمان پدر و مادر، مخالف فرمان خدا و رسولش باشد، در اين صورت، اطاعت از آنان لازم نيست. قرآن كريم در آيات زيادي در كنار توصيه به اطاعت از والدين، اين نكته را نيز گوشزد مي كند كه متابعت از پدر و مادر، مشروط بر عدم تضاد با فرمان خداوند است و در صورتي كه متابعت از والدين، سبب خروج از عبوديت شود، اين اطاعت لازم نيست. خداوند متعال، پيش از آنكه اطاعت از والدين را بخواهد، دعوت به عبوديت و پرستش و اطاعت خويش و عمل به اصل توحيد را مي خواهد بالاترين حق را خداوند بر گردن ما دارد كه بر تمام حقوق ديگر، مقدّم است. 
      خداوند در سوره لقمان آيه 15، درباره پدران و مادران بت پرست مي فرمايد: «وَ اِنْ جاهَداك عَلي اَنْ تُشْرِك بي ما لَيسَ لَك بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفا ، اگر آنها (پدر و مادر) به تو اصرار دارند كه چيزي را كه شريك خدا نمي داني، براي او شريك قرار دهي، هرگز از آنها اطاعت مكن؛ ولي در زندگي دنيا با آنها به نيكي رفتار كن». خلاصه آنكه رضايت والدين و دوستي آنان، بسيار مورد سفارش است؛ ولي اين امر نبايد باعث اطاعت كوركورانه و بي تعقل شود، به صورتي كه حتي به دعوتِ كفرآميز آنان نيز رضايت دهيم ( احمدي، 1388، صفحه 28). 
      در اين آيات شريفه خداوند به ما مي فهماند كه صرف اينكه فردي از نزديكان و يا بستگانت باشد و تربيت تو نيز به دست او صورت گيرد، نمي تواند الگويي براي پيروي قرار گيرد.چه، اينكه ممكن است داراي اعتقادات غير الهي باشد و يا او نيز تابع سنت هاي غلط و منحرف گذشتگان باشد.بنابراين تقليد نبايد كوركورانه انجام شود چون تقليد كوركورانه يعني جهالت و ناداني. ناداني كه موجب اسارت فكري مي شود و سد كمال و ترقي مي گردد. بنابراين بايد مواظب بود تا هر ايده و فكري را نپذيرفت و به هر پيشنهادي در اين مورد پاسخ مثبت نداد(لوكه عليخان، 1389، صفحه 20). 
      لقمان در آيه 16 همين سوره  به فرزندش چنين مي گويد: « يَا بُنَيَّ إِنَّهَا إِن تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُن فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّماوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ ،  پسرم! اگر به اندازه سنگيني خردلي (كار نيك يا بد) باشد، و در دل سنگي يا در (گوشه اي از) آسمان ها و زمين قرار گيرد، خداوند آن را به حساب مي آورد و حاضر مي سازد، خداوند دقيق و آگاه است». 
      در اين آيه دو مطلب مهم مطرح است: 
    1- مساله وسعت احاطه و علم و قدرت خدا، كه بخشي از خداشناسي است و بيانگر نظم و حساب گري دقيق خدا مي باشد. 
   2- مساله حساب رسي بنده خدا، يعني او بايد به اعمال خود توجه داشته باشد، و همواره به حساب رسي اعمال خود بپردازد و با حساب رسي دقيق، رفتار خود را با فرمان خدا هماهنگ كند و بداند كه در دنيا و آخرت، حساب دقيقي در كار است و روزي او را به پاي حساب مي كشند و او به نتيجه اعمال خود (از خوب و بد) در دنيا و آخرت خواهد رسيد. 
      خردل، گياهي است كه دانه هاي بسيار ريز مانند دانه هاي خشخاش دارد و در آيه فوق، اشاره به اين است كه اعمال انسان، اگرچه بسيار كوچك باشد گم نمي شود، بلكه در معرض حسابرسي دقيق الهي قرار مي گيرد. مساله دقيق حساب گري خداوند به گونه اي است كه اگر ذره اي از اعمال انسان در دل سنگي يا در گوشه آسمان ها و زمين باشد، خداوند آن را حاضر مي كند. با توجه به عظمت آسمان ها و وسعت شگفت انگيز آنها، به اهميت حساب رسي خداوند بيشتر پي مي بريم. لقمان با يادآوري عظمت احاطه علمي خدا و عظمت قدرت او و عظمت حساب گري دقيق او، به فرزندش هشدار مي دهد كه مراقب اعمال خود باشد و با نظم و حساب دقيق، خود را كنترل كند تا هنگام بروز حساب گري خدا - كه چهره كامل آن در قيامت آشكار مي شود - روسفيد باشد و به جاي روسياهي، مورد تشويق و پاداش الهي قرار گيرد(محمدي اشتهاردي ، 1380، صفحه 23). 
      يادآوري حسابرسي در آخرت باعث ميشود تا فرد در زندگي خود برنامه ريزي داشته و عمر خود را به بطالت نگذراند اين نصيحت لقمان به فرزندش امروزه براي جوانان بسيار لازم و ضروري مي باشد. 
     او بعد از تحكيم پايه هاي مبدا و معاد، كه اساس همه اعتقادات مكتبي است در آيه 17 سوره لقمان، به مهمترين اعمال يعني مساله نمازپرداخته مي گويد: 
« يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاَةَ ، پسرم نماز را بر پا دار». 
    چرا كه نماز مهمترين پيوند تو با خالق است، نمازقلب تو را بيدار، روح تو را مصفا، زندگي تو را روشن مي سازد. 
     آثار گناه را از جانت مي شويد، نو ايمان را در سراي قلبت پرتو افكن مي دارد، و تو را از فحشا و منكرات باز مي دارد(مكارم شيرازي، صفحه 63). 
    بعد از برنامه نماز و در ادامه همان آيه، به مهمترين دستور اجتماعي؛ يعني امر به معروف و نهي از منكر پرداخته و مي گويد: 
 «وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ ، مردم رابه نيكي و معروف دعوت كن و از منكرات و زشتي ها بازدار». 
      نظر به اين كه امر به معروف و نهي از منكر، اهميت به سزايي در به سازي و پاك سازي جامعه و فرد دارد، قرآن كه يك كتاب كامل انسان سازي است، به آن اهميت فراوان داده، و پيروانش را به توجه نظري و عملي به اين دو فريضه بزرگ و سرنوشت ساز فراخوانده است. 
     اگر كسي را به كار خوبي دعوت كرديم، در پاداش كارهاي خوب او نيز شريك هستيم ولي اگر در برابر فساد، انحراف و گناه ساكت نشستيم به تدريج فساد رشد مي كند و افراد فاسد و مفسد بر مردم حاكم خواهند شد.سكوت و بي تفاوتي در مقابل گناه باعث مي شود، گناه عادي شود و گنهكار جرات پيدا كند، ما سنگدل شويم، شيطان راضي شود، و خدا بر ما غضب نمايد( قرائتي، 1390). 
      امر به معروف و نهي از منكر، سبب تشويق نيكوكاران، آگاه كردن افراد جاهل، هشداري براي جلوگيري از خلاف و ايجاد نوعي انضباط اجتماعي است. در واقع لقمان با چنين نصيحتي سبب ايجاد رابطه دوستانه بين افراد، سلامت جامعه، نظارت عمومي، تشويق افراد نيكوكاروتشويق افراد به ترك معاصي شد. 
     لقمان در ادامه نصيحت خود به پسرش چنين مي فرمايد: « وَاصْبِرْ عَلَى‏ مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزِمِ الْأُمُورِ،  با استقامت و صبور باش، كه اين از كارهاي مهم و اساسي است». 
      در همه كتاب هاي آسماني، و گفتار همه پيامبران و اولياء خدا و امامان (ع) با تاكيدهاي فراواني، به صبر و استقامت سفارش شده است، به طوري كه آن را اكسير اعظم و كيمياي كليدي مشكلات دانسته اند، و ضد آن عجز و ضعف و سست عنصري را موجب انحرافات و بدبختي هاي ويرانگر مي دانند صبر و استقامت از واژه هايي است كه در قرآن با تعبيرات گوناگون، بيش از دويست بار آمده است، و از مفاهيم بسيار مهمي است كه در سرلوحه دستورهاي سرنوشت ساز قرآن قرار گرفته است، در حدي كه پاداش صابران، صلوات و درودهاي پي در پي خداوند معرفي شده، و آنها به عنوان هدايت يافتگان ناميده شده اند لقمان (ع) در بسياري از حكمت هايش، مساله صبر و استقامت را مطرح كرده، و از انسان ها خواسته كه از اين نيروي استوار و پرتوان معنوي كمال استفاده را بكنند، و در پرتو آن به كمالات عالي در همه عرصه ها و جنبه ها نايل شوند، از جمله در آيه مورد بحث، فرزندش را به استقامت در برابر حوادث تلخ روزگار و مصايب شكننده، دعوت نموده و تذكر مي دهد كه مساله صبر و استقامت، بسيار بسيار مهم است كه هرگز نبايد آن را در زندگي فراموش كرد. و ممكن است جمله «من عزم الامور» اشاره به اين باشد كه صبر و استقامت نياز به عزم و جزم، و اراده قاطع و محكم دارد، و بدون آن، انسان نمي تواند به موهبت صبر و ستقامت برسد، چنان كه اهل لغت، صبر را به مفهوم عزم و اراده و تصميم قوي براي انجام كار معني كرده اند. 
     همان گونه كه تجربه و تاريخ نشان داده، و ما هر روز و شب مي بينيم، مشكلات و دشواري ها و آزارها بسيار است، گاهي بر اثر اختلاف خانوادگي، گاهي از ناحيه همسايه ها نسبت به همديگر، زماني در كوچه و خيابان، شنيدن زخم زبان ها، و وقت ديگر بر اثر بيماري ها ودر بيمارستان ها، و مساله فقر و افزايش تشكيلات و تشريفات و... در همه جا عوامل مصائب و رنج ها به صورت هاي گوناگون ديده مي شود و گاهي از نتايج بلاهاي آسماني و زميني، مانند زلزله ها، طوفان ها و سيل ها و خلاصه به فرموده حضرت علي (ع) « اَلدُّنيا دارٌ بِالبَلاءِ مَحفُوفَهٌ، دنيا خانه اي است كه به رنج وبلا پيچيده شده است » در اين شرايط براي حفظ آرامش فردي و اجتماعي، و داشتن اعصاب آرام و زدودن هرگونه تنش، بايد از خصلت صبر و استقامت استمداد كرد و در پناه آن خود را آرامش بخشيد، وگرنه بي صبري نيز مزيد بر علت شده، و باعث تنش ها و استرس و دغدغه هاي خاطر مضاعف خواهد شد، و زندگي سالم را به زندگي تيره وتار و آزار دهنده تبديل خواهد كرد، و روشن است كه آثار و بازتاب هاي چنين وضع روحي، ناهنجاري هاي مختلف در ابعاد گوناگون خواهد شد، از اين جهت مي توان گفت اين نصيحت لقمان، عميق ترين و پر ارزش ترين نصيحت ها است كه بايد در راس نصايح سازنده قرار گيرد، چرا كه اگر صبر و حوصله نباشد، هر روز با دعوا و نزاع و كشمكش روبرو خواهيم شد(محمد محمدي اشتهاردي ،1381، صفحه 30). 
      لقمان در آيه 18 « وَلاَ تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلاَ تَمْشِ في الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ، هرگز با بي اعتنايي از مردم روي مگردان، و مغرورانه بر زمين راه مرو كه خداوند هيچ متكبر مغروري را دوست ندارد ». به مسائل اخلاقي در ارتباط با مردم و خويشتن پرداخته، نخست تواضع و فروتني و خوشرويي را توصيه كرده مي گويد: با بي اعتنايي از مردم روي مگردان»، «صعر» در اصل يكنوع بيماري است كه شتر به آن مبتلا مي شود و گردنش كج مي گردد. «مرح» به معني مستي ناشي از نعمت است. «مختال» به معني كسي است كه با يك سلسله تخيلات و پندارها خود را بزرگ مي بيند.«فخور» به معني كسي است كه نسبت به ديگران فخر فروشي مي كند. به اين ترتيب لقمان حكيم در اينجا دو صفت بسيار زشت كه مايه از هم پاشيده شدن روابط صميمانه اجتماعي است، اشاره مي كند: يكي تكبر و بي اعتنايي و ديگري غرور و خود پسندي. (جليلي، 1384 ، صفحه 24) 
     از آداب معاشرت صحيح اسلامي آن است كه انسان در برخوردها و جدايي هاي خود از مردم، اصول متانت و محبت را رعايت كند، و رفتارش با سلام و لبخند مهرانگيز باشد، از روي بي اعتنايي و خشم آلود، از كنار مردم عبور ننمايد، چنين روي گرداني كه از تكبر و خودپسندي نشات مي گيرد، باعث تيره شدن روابط، و سرد شدن كانون گرم پيوندها، و احيانا موجب تخريب آن كانون خواهد شد. مساله روي گرداني مغرورانه از مردم، يك جسارت و توهين است كه از آثار شوم آن كينه پروري و كاشتن بذر عداوت و دشمني است، و چنين كاري موجب تباهي اخلاق و شيوه هاي خداپسندانه انساني خواهد شد.(محمدي اشتهاردي، 1381، صفحه 20) 
      يكي از مظاهر تكبر و خودخواهي كه لقمان پسرش را به پرهيز از آن دعوت كرده راه رفتن مستانه يا مغرورانه است، كه نشان دهنده حالت دروني زشت خودخواهي و خودبزرگ بيني است. اين گونه راه رفتن كه از آن به «مشي مرح » (با مستي و غفلت) تعبير شده، يك نوع بلند پروازي و خود برتربيني است كه موجب سركشي و طغيان شده، و انسان را از مرز بندگي خدا خارج مي سازد، بر همين اساس خداوند در آيه 63 سوره فرقان مي فرمايد: « وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً  ، بندگان خدا كساني هستند كه با تواضع و فروتني راه مي روند.» نيز در آيه 37 سوره اسراء مي فرمايد: « وَلاَ تَمْشِ فِي الأَرْضِ مَرَحاً إِنَّكَ لَن تَخْرِقَ الأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً  ، و روي زمين با تكبر راه مرو، تو نمي تواني زمين را بشكافي، و طول قامتت هرگز به كوه ها نمي رسد.» 
      در آيه 33 همين سوره نيز به همه انسانها هشدار مي دهد و از اينكه فريب زرق و برق دنيا را بخورند و به آن مغرور شوند و در دام شيطان بيفتند بر حذر مي دارد، مي فرمايد: « يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ وَاخْشَوْا يَوْماً لاَ يَجْزِي وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَلاَ مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَيْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلاَ تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلاَ يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ ،  اي مردم، از خدا بترسيد و بينديشيد از آن روزي كه نه هيچ پدري به كار فرزند آيد و نه هيچ فرزندي به كار پدر آيد، البته وعده الهي حق است مبادا زندگي دنيا شما را بفريبد و مغرور سازد و مبادا شيطان شما را فريب دهد». 
      جالب اينكه اسباب غرور در اين آيه دو چيز شمرده شده: «زرق و برق دنيا» و «شيطان» و اين تعبير نشان مي دهد كه گاه انسان بي آنكه از زندگي مادي مرفهي برخوردار باشد تنها با مشتي خيالات بي اساس مغرور مي شود و براي خود مقام و شخصيتي مي پندارد، در برابر حق سركشي مي كند و در دام شيطان گرفتار مي شود. درست است كه دنياي پر زرق و برق يكي از دامهاي شيطان است ولي گاه خيال و پندار هم سرچشمه نفوذ شيطان مي گردد و انسان با آن دلخوش مي شود (مكارم شيرازي، 1378، صفحه 163). 
    در آيه 19 آخرين نصيحت لقمان به فرزندش چنين بيان شده: « وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ ، در راه رفتن، اعتدال را رعايت كن، از صداي خود بكاه (و هرگز فرياد مزن) كه زشت ترين صداها صداي خران است.» 
    اسلام دين اعتدال است، اعتدال و ميانه روي، و به عبارت روشن تر پرهيز از افراط و تفريط، در همه امور و شؤون زندگي، يك ركن ركين و اصل خلل ناپذير در همه ابعاد اسلام مطرح مي باشد، از اين رو امت اسلام در قرآن به عنوان امت وسط، و از اين جهت به عنوان الگوي جهانيان معرفي شده، آنجا كه در آيه 143 سوره بقره مي خوانيم: « وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ ، همان گونه (كه قبله شما يك قبله ميانه بين شرق و غرب است) شما را نيز امت ميانه اي قرار داديم (در حد اعتدال بين تندروي و كندروي) تا براي مردم، گواه و الگو باشيد.» 
     اعتدال در صدا و صوت، يعني رعايت ادب و انضباط در صدا و صوت كه به گونه اي بلند و ناهنجار و نا به هنگام نباشد تا باعث آزردگي ديگران شود. در اين آيه به دو مطلب تصريح شده: 
    نخست اين كه: وقتي كسي را صدا مي زني يا با كسي سخن مي گويي، از صداي خود بكاه، وبه تعبير ديگر صداي خود را فروگير، و آن را بلند نكن. واژه «غض » در اصل به معني فرو خواباندن و از بالا به پايين آوردن و كاستن است، كنايه از اين كه صداي خود را نرم و ملايم كن و از فرياد و نعره زدن برحذر باش. 
      دوم اين كه: در نصيحت لقمان صداهاي ناهنجار و بلند به صداي الاغ تشبيه شده، با اين كه صداهاي گوش خراش تر و ناراحت كننده تر از آن در محيطهاي ما وجود دارد، اين تشبيه از اين رو است كه جنبه عمومي دارد، و در هر جا و همه زمان ها يك مثال روشن و همگاني است. و ديگر اين كه علاوه بر ناراحت كننده بودن، زشت تر از صداهاي ديگر است، و گاهي بدون جهت، و بدون هيچ گونه نياز و هيچ گونه مقدمه رخ مي دهد، هم چون نعره ها و فريادهاي مغروران و ابلهان، و يا صداهاي ناهنجار ديگر آنها، كه بدون مقدمه و هدف و نياز، رخ مي دهد(محمدي اشتهاردي، 1381 ، صفحه 20). 
  
گفتار آخر 
     تربيت يكي از پايه هاي مهم و اساسي سعادت و به معناي سازندگي و پرورش شخصيت انسانهاست، يكي از حقوق اوليه فرزندان كه بر عهده پدر و مادر است تربيت صحيح مي باشد  قرآن كريم حاوي بزرگترين دستورات، اصول، مباني و روشهاي تربيتي است كه خداوند توسط  پيامبر خاتم حضرت محمد (ص) براي هدايت وتربيت انسانها فرستاده شده است. قرآن كريم دربردارنده روايت ها، زندگي نامه ها، پند ها و نصايح زيادي از پيامبران و افراد خاص مي باشد يكي از اين افراد لقمان حكيم است خداوند روش وشيوه تربيت اورا درقران كريم، به عنوان الگو و منشور تربيتي براي انسان بازگو نموده است، فضايل تربيتي كه لقمان به آنها اشاره كرده است عبارتند از: خداپرستي و نداشتن شرك، احسان نسبت به والدين و تكريم آنان، دوري از اطاعت كوركورانه و بي تعقل، يادآوري حسابرسي در آخرت، بر پا داشتن نماز، بي تفاوت نبودن نسبت به جامعه با انجام امر به معروف و نهي از منكر، صبر و استقامت در برابر سختي ها و مصائب و داشتن اراده اي قوي، روي مگرداندن و بي اعتنايي نكردن به مردم، داشتن تواضع و فروتني و دوري از غرور و تكبر، داشتن اعتدال و ميانه روي و پرهيز از افراط و تفريط (در راه رفتن و در صدا و صوت). 
    تربيت موفق بر اصول و پايه هايي مبتني است كه شامل: اصل اعتدال، اصل تسامح و تساهل،    اصل تدريج، اصل عزّت، اصل ارتباط  ظاهر و باطن مي باشد. لقمان هنگام تربيت و موعظه كردن به فرزندانش مهر و محبت، و شخصيت دادن و احترام نمودن دوري از خشونت و تندي و تحقير را رعايت مي كرد. مواعظ و روش لقمان امروزه از نظر عالمان تربيتي از بهترين الگوهاي تربيتي محسوب شده كه هم موفقيت در حيات دنيوي و همچنين حيات اخروي را در پي دارد. 
منابع 
  كتابها: 
1-    ابراهيم زاده، عيسي، فلسفه تربيت، انتشارات دانشگاه پيام نور، 1379. 
2-    احمدي زين العابدين، احمدي حسنعلي، مقام پدر و مادر در اسلام، انتشارات ميثم تمار قم، 1388. 
3-    صانعي، سيد مهدي، پژوهش در تعليم و تربيت اسلامي، انتشارات دانشگاه فردوسي مشهد، 1378. 
4-    محسن، قرائتي، تفسير سوره لقمان، نشر مركز فرهنگي درس هايي از قرآن، 1390. 
5-    مسعودي، ابوالحسن، مروج الذهب و معادن الجواهر، مترجم ابوالقاسم پاينده، بنگاه ترجمه نشر كتاب ،1344. 
6-    مكارم شيرازي، ناصر، اخلاق ذر قرآن جلد (2)، انتشارات امام علي بن ابيطالب(ع)، 1378. 
7-    مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه جلد (17)، نشر دارالكتب الاسلاميه، 1378. 
8-    فتحي ملكاوي، حسن، گامي به سوي نظريه پردازي در تعليم و تربيت اسلامي، مترجم غلامرضا متقي فر و اسدالله طوسي، نشر آموزش پژوهش امام خميني، 1380. 
  
مجلات: 
1-    جليلي مصطفي " سفارش هاي لقمان قسمت(2) " مجله قرآن و حديث بشارت، شماره 47، صفحه 24، 1384. 
2-    لوكه عليخان زهرا " هدايت ها و ارزش ها پيروي از سنت هدايت يا گمراهي " مجله قرآن و حديث بشارت، شماره 78، صفحه 20، 1389. 
3-    محمدي اشتهاردي محمد " ارزش تربيت و موعظه " مجله عقيدتي، فرهنگي، اجتماعي پاسدار اسلام، شماره 238، صفحه 18، 1380. 
4-    محمدي اشتهاردي محمد " حكمتهاي دهگانه قرآن(1) توحيد و خداشناسي " مجله عقيدتي، فرهنگي، اجتماعي پاسدار اسلام، شماره 239، صفحه 29،1380. 
5-    محمدي اشتهاردي محمد " حكمتهاي دهگانه قرآن(2) حسابرسي و حسابگري " مجله عقيدتي، فرهنگي، اجتماعي پاسدار اسلام، شماره 240، صفحه 23،1380. 
6-    محمدي اشتهاردي محمد " لقمان و صبرو استقامت " مجله عقيدتي، فرهنگي، اجتماعي پاسدار اسلام، شماره 243و244، صفحه 30،1380و1381. 
7-    محمدي اشتهاردي محمد " پرهيز از رفتار و راه رفتن مغرورانه " مجله عقيدتي، فرهنگي، اجتماعي پاسدار اسلام، شماره 246، صفحه 20،1381. 
8-    محمدي اشتهاردي محمد " اعتدال و انضباط در سكوت " مجله عقيدتي، فرهنگي، اجتماعي پاسدار اسلام، شماره 247، صفحه 20،1381. 
9-    " اسلام و تربيت " مجله عقيدتي، فرهنگي، اجتماعي شميم ياس، شماره 43، صفحه 57، 1385. 
  
                   گردآورنده: شهناز شعبان زاده كارشناس علوم تربيتي 


نكات تربيتي سوره مباركه لقمان 1
  • مربوط به موضوع »

موضوع مقاله : نكات تربيتي سوره مباركه لقمان 
  گرد آورنده: شهناز شعبان زاده كارشناس علوم تربيتي
  
 چكيده 
 زمينه و هدف: يكي از اركان مهم و اساسي سعادت بشر تربيت است. نخستين جايگاه تربيت فرزندان خانواده ميباشد و  وظيفه تربيت فرزندان بر عهده پدر و مادر است. خداوند انسان ها را در اين امر مهم تنها نگذاشته است، تامل در قرآن مجيد به خوبي اين نكته  آشكار مي شود كه كلام خداوند، به تمام معني يك الگو تربيتي كامل مي باشد يكي از زيباترين جلوه هاي تربيتي قرآن، در سوره لقمان و توصيه هاي تربيتي لقمان حكيم به فرزندش مي باشد. هدف از جمع آوري مطالب در اين مقاله شناخت و آشنايي با آموزه هاي تربيتي موجود در اين سوره مي باشد. 
روش كار: اين مقاله به روش كتابخانه اي وبا استناد بر منابع معتبر نظير: كتب، مجلات و روايات صورت گرفته است. 
 يافته ها: لقمان يكي از سوره هاي مكي قرآن مي باشد و داراي 34 آيه است. يكي از بخش هاي مهم اين سوره پند هاي لقمان به پسرش مي باشد، كه حاوي نكات تربيتي مهمي نظير: خداپرستي و نداشتن شرك، احسان نسبت به والدين ، دوري از اطاعت كوركورانه ، يادآوري حسابرسي در آخرت، برپايي نماز، انجام امر به معروف و نهي از منكر، صبر و استقامت در برابر مصائب و داشتن اراده قوي، بي اعتنايي نكردن به مردم، و دوري از غرور و تكبر، داشتن اعتدال و ميانه روي و پرهيز از افراط و تفريط (در راه رفتن و در صدا و صوت) مي باشد. 
نتيجه: تربيت موفق بر اصول و پايه هاي خاصي مبتني است، كه با بهره گيري از سوره لقمان و با الگو قرار دادن پند ها و اندرزهاي آن حكيم بزرگوار دست يافتني است. 

مقدمه 
       انبياء الهي آمده اند تا در اثر تعليم و تربيت بشر را به سعادت واقعي و خوشبختي دنيا و آخرت سوق دهند ؛ قرآن كريم حاوي بزرگترين دستورات، اصول، مباني و روشهاي تربيتي است كه خداوند توسط  پيامبر خاتم حضرت محمد (ص) براي هدايت وتربيت انسانها فرستاده شده است. تامل درقرآن مجيد به خوبي اين نكته را آشكار مي سازد كه كلام خداوند ، به تمام معني يك الگو تربيتي كامل مي باشد. مسائل تربيتي موجود در قرآن به قدري گسترده است كه اگر آدمي سالها وماهها تلاش كند شايد بتواند گوشه اي از آن را بيان كند. به همين دليل سعي ما بر اين است كه با رجوع به قسمتي از آيات قرآن، نكات تربيتي آن را بيان كنيم. 
      تربيت نياز به روش ها و شيوه هايي است كه بتوان به وسيله آن روش ها، اصول تربيت را جامعه عمل پوشاند و راه سير به سوي تربيت را هموار نمود. چنانكه براي هر كاري راهي مناسب آن و براي هر امر شيوه اي در خور آن بايد جست و بي گمان براي رفتن به سوي مقاصد تربيت، لازم است راه به درستي انتخاب شود و از روش هاي مناسب بهره گرفته شود و در غير اين صورت تلاش ها و زحمات به بار نخواهد نشست. يكي از بهترين اصلي ترين  و كامل ‌ترين مسائل  تربيتي در سوره مباركه لقمان قراردارد، دانشمندان به خوبي دريافته اند كه زيربناي زندگي در دوران كودكي پي ريزي مي شود و سعادت و شقاوت ادوار مختلف زندگي در گرو طرز تربيت دوران كودكي است. يكي از مربيان نمونه حضرت لقمان است. اندرزهايي كه لقمان به فرزند خود داده و قرآن مجيد آنها را به عنوان برنامه تربيتي در اين سوره آورده همگي براساس ايجاد شخصيت در فرزند استوار است.  آنچه بايد نوجوانان و جوانان ما در حيات دنيوي كشف كنند پيامهايي است كه خداوند متعال آن‌ها را در اين سوره آورده است. 
  
  
اهميت و ضرورت   
   يكي از مهمترين بحث‌ها در عرصه علوم انساني، تربيت انسان است، زيرا مهمترين هدف رسالت انبيا را تربيت و تزكيه تشكيل مي‌دهد. و انسان يگانه موجودي است كه بيشترين نياز را به تربيت و رسيدن به كمال دارد. همه مكاتب، مذاهب و ممالك براي تربيت آدمي در دوران كودكي، به دلايل متعدد ، اهميت ويژه اي قائل اند. اسلام نيز بر تربيت در دوران كودكي تأكيد فراوان دارد و آن را از وظايف والدين و حقوق فرزندان مي داند. 
    معصومان(ع) در روايات متعددي بر اهميت تربيت در اين دوران تأكيد كرده اند كه برخي از آن ها را مطرح مي كنيم: 
    حضرت علي(ع) مي فرمايد: « مَا نَحَلَ وَالِدٌ وَلَدًا نُحْلا أَفْضَلَ مِنْ أَدَبٍ ، حَسَنٍ هيچ پدري هديه اي بهتر از تربيت نيكو به فرزندش نداده است.» 
    پيامبر(ص) فرمود: « لَأَنْ يُؤَدِّبَ أَحَدُكُمْ وَلَدَهُ خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَتَصَدَّقَ بِنِصْفِ صَاعٍ‏ كُلَّ يَوْم ، اگر پدري فرزندش را تربيت كند ، بهتر از اين است كه روزي يك و نيم كيلوگرم طعام صدقه بدهد.»
هم چنين امام صادق(ع) درباره فرزند سه حق را بر پدر لازم مي داند كه يكي از آن ها جديت در تربيت اوست: 
     « تَجِبُ لِلْوَلَدِ عَلَي وَالِدِهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ اخْتِيَارُهُ لِوَالِدَتِهِ وَ تَحْسِينُ اسْمِهِ وَ الْمُبَالَغَةُ فِي تَأْدِيبِه ،  فرزند بر پدر سه حق دارد: انتخاب مادر مناسب براي او، نام نيك نهادن بر او و جديت در تربيت او ». هر سه حق مي تواند در تربيت فرزند مؤثر باشد، ولي تأثير قسم سوم كاملاً تربيتي است. 
    با توجه به اهميت تربيت از ديدگاه بزرگان، ضرورت آن را حس شد تا با بهترين الگوي تربيتي موجود در قرآن كريم  يعني لقمان آشنا شده و از پندها، نصايح و فضايل آن حكيم بزرگوار در تربيت فرزندان خود سود بريم. 
  
  
  
روش پژوهش 
     اين مقاله به روش كتابخانه اي و با استناد از مجموعه منابع معتبر صورت گرفته است. اسناد مرور شده شامل كتابها، مقالات منتشر شده در مجلات معتبر داخلي، و همچنين منابع اصيل ديني مثل تفاسير قرآن و كتب و روايات بوده است. 
  
يافته ها: 
 گفتار اول 
      تربيت مصدر باب «تفعيل» و از ماده «ربو» و به معني زياد كردن، نمو دادن، وسيله رشد را فراهم نمودن و پاك گردانيدن آمده است و بديهي است علاوه بر رشد دادن جسم، نمو و پرورش دادن و زياد كردن استعدادها در جهت كمال نيز مورد نظر است، چه بسا آنچه تحت تربيت قرار مي گيرد به ظاهر تنزل كند. 
     تربيت در مورد انسان به معني بالفعل كردن استعدادهاي بالقوه به صورت ارادي و آگاهانه و براي رسيدن به اهداف متعالي است تا بتواند فرد با تغييراتي مرتبه وجود خويش را از مرتبه پايين تر به موقعيت برتربرساند و از استعدادهاي دروني اش به عنوان عاملي موثر در رشد و كمال انساني بهره گيرد. اين كمال گاه جنبه شناختي دارد كه مربوط به سطح دانش و بينش فرد يا جنبه گرايش و قلبي دارد كه مربوط به اعتقادات و باورهاي قلبي همچون ايمان و علايق است و گاه جنبه عيني و كنشي دارد كه رفتارها و عملكرد فرد را شامل مي شود (ابراهيم زاده، 1379، صفحه 40). 
    تربيت پرورش استعدادهاي مادي و معنوي و توجه دادن آنهاست به سوي اهداف و كمالاتي كه خداوند متعال آنها را در وجود آدمي قرار داده است. در قرآن كريم ماده تربيت در دو مورد بكار رفته است، يكي به صورت فعل ماضي و ديگري به صورت فعل جحد. 
     الف) «وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيراً ، وبگو پروردگار ا بر پدر و مادرم رحم كن چنان كه در اوان كودكي مرا پرورش دادند». 
     ب) «أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدًا وَلَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ ، (اي موسي) آيا تو را در حالي كه تازه متولد شده بودي نپرورانديم؟ كه سالياني از عمرت را در بين ما (فرعون) ماندي (و از نعمت هايمان بهره مند شدي) ». 
      به طوري كه از آيه اول بر مي آيد و مفسران نيز به آن اشاره كرده اند مسلما منظور از تربيت پدر و مادر، همان رشد و قواي مادي و معنوي است چنان كه دو مفسر معروف فيض كاشاني و ملا فتح الله كاشاني  گفته اند: دعاي فرزند براي پاداش پدر و مادر است كه او را رشد داده و ارشادش نموده اند. 
     امام فخر رازي از قفال نقل كرده است: «وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيراً» يعني به پدر و مادرم احسان كن همان گونه كه به وسيله تربيتشان به من احسان نمودند، و تربيت همان رشد دادن است (كه رشد مادي و معنوي را شامل مي شود). (صانعي، 1378، صفحه 13). 
      تربيت اسلامي، علم آماده سازي انسان مسلمان براي زندگي دنيا و آخرت است، آماده كردن كامل انسان و تربيت بهداشتي، عقلاني، علمي، عقيدتي، معنوي، اخلاقي، اجتماعي، ارادي و نوآوري او در همه مراحل رشد، در پرتو مباني، ارزش‌ها، روش‌ها و شيوه‌هاي تربيتي كه اسلام بيان كرده صورت مي‌پذيرد» (فتحي ملكاوي، 1380، صفحه ۷۳). 
گفتار دوم 
      مشهور و معروف كه سوره لقمان در مكه نازل شده گر چه بعضى مانند شيخ طوسى در تبيان، اندكى از آيات اين سوره را مانند آيه چهارم كه سخن از نماز و زكات مى‏گويد، و يا مانند فخر رازى كه علاوه بر اين آيه، آيه 27 را كه از علم وسيع پروردگار بحث مى‏كند استثناء كرده‏اند، ولى دليل روشنى براى اين استثناها وجود ندارد، چرا كه نماز و زكات (البته زكات به صورت كلى) در مكه نيز وجود داشته است، و داستان شرح وسعت علم پروردگار نيز چيزى نيست كه نشانه مدنى بودن در آن باشد. 
      بنابراين سوره لقمان به حكم مكى بودن و مشتمل بر محتواى عمومى از سوره‏هاى مكى است وداراي 34 آيه مي باشد، يعنى پيرامون عقايد اساسى اسلامى مخصوصا مبدا و معاد و همچنين نبوت بحث مى‏كند.به طور كلى محتواى اين سوره در پنج بخش خلاصه مى‏شود: 
      بخش اول بعد از ذكر حروف مقطعه اشاره به عظمت قرآن و هدايت و رحمت بودن آن براى مؤمنانى كه واجد صفات ويژه هستند مى‏كند ، و در نقطه مقابل ، سخن از كسانى مى‏گويد كه در برابر اين آيات آنچنان سرسختى و لجاجت نشان مى‏دهند كه گوئى گوشهايشان كر است ، علاوه بر اين سعى دارند با ايجاد سرگرميهاى ناسالم ديگران را نيز از قرآن منحرف نمايند . 
      بخش دوم از نشانه‏هاى خدا در آفرينش آسمان و بر پا داشتن آن بدون هيچگونه ستون ، و آفرينش كوهها در زمين ، و جنبندگان مختلف ، و نزول باران و پرورش گياهان سخن مى‏گويد. 
      بخش سوم به همين مناسبت قسمتى از سخنان حكمت آميز لقمان آن مرد الهى را به هنگام اندرز فرزندش نقل مى‏كند كه از توحيد و مبارزه با شرك شروع شده ، و با توصيه به نيكى كردن به پدر و مادر ، و نماز ، و امر به معروف و نهى از منكر ، و شكيبائى در برابر حوادث سخت ، و خوشروئى با مردم ، و تواضع و فروتنى و اعتدال در امور پايان مى‏يابد. 
      در بخش چهارم بار ديگر به دلائل توحيد باز مى‏گردد، و سخن از تسخير آسمان و زمين و نعمتهاى وافر پروردگار و نكوهش از منطق بت ‏پرستانى كه تنها بر اساس تقليد از نياكان در اين وادى گمراهى افتادند، سخن مى‏گويد، و از آنها بر مساله خالقيت پروردگار كه پايه عبوديت او است اقرار مى‏گيرد. و نيز از علم گسترده و بى پايان خدا با ذكر مثال روشنى پرده بر مى‏دارد، و در همين رابطه علاوه بر ذكر آيات آفاقى، از توحيد فطرى كه تجليش به هنگام گرفتار شدن در ميان امواج بلا است به طرز جالبى بحث مى‏كند. 
      بخش پنجم اشاره كوتاه و تكان دهنده‏اى به مساله معاد و زندگى پس از مرگ دارد، به انسان هشدار مى‏دهد كه مغرور به زندگى اين دنيا نشود، به فكر آن سراى جاويدان باشد. اين مطلب را با ذكر گوشه‏اى از علم غيب پروردگار كه از همه چيز در ارتباط با انسان از جمله لحظه مرگ او و حتى جنينى كه در شكم مادر است آگاه است تكميل كرده و سوره را پايان مى‏دهد. 
      ضمنا روشن است نامگذارى اين سوره به سوره لقمان به خاطر همان بحث قابل ملاحظه و پر مغزى است كه از اندرزهاى لقمان در اين سوره آمده، و تنها سوره‏اى است كه از اين مرد حكيم سخن مى‏گويد (مكارم شيرازي، صفحه 5). 

ادامه دارد...



راه هاي اصلاح جامعه بر اساس سوره مباركه لقمان
  • مربوط به موضوع »

بسم الله الرحمن الرحيم

اللهم صلّ علي محمّد و آل محمّد

 

راهكارهاي داشتن يك جامعه اصلاح شده و سالم:

 

1.     هر جامعه براي دوري از مفاسد و نزديكي به صلاح به علمي نافع و كاربردي نيازمند است كه  با استفاده از قواعد آن در زندگي افراد جامعه،نحوه زندگي آنها تغيي ايجاد كند.به اين باوري كه در زندگي جريان پيدا كرده و زمينه شكوفا شدن تفكّر و عقلانيت را تحقق مي بخشد در زبان قرآن ، حكمت گفته مي شود.(سوره مباركه لقمان+التحقيق)

اوامر و نواهي اي كه در سوره مباركه لقمان آمده است ،شرايط فراهم شدن نزول حكمت در افراد جامعه مي باشد.وظيفه فرد در جامعه اين است كه زمينه نزول حكمت را براي خود فراهم كند بر طبق روال بيان شده در سئره اين كار ابتدا با شكرك صورت مي گيرد.شكر حضرت حقّ و همچنين تشكر از والدين كه بر اساس سياق سوره علاوه بر اينكه  شامل اولياء مادي مي شود اولياء معنوي را نيز در بر مي گيرد.(آيه ...بغير عمد ترونها)

2.    فرد حكيم با علمي كه از امور پيدا مي كند، به شناختي كه در آن، حدود و مرزهاي امور كاملاً مشخص است دست پيدا مي كند؛ كه به آن معروف مي گويند. به همين ترتيب چنين فردي معروف را شناخته و خود و جامعه را به آنها امر مي كند. نكته حائز اهميّت آن است كه در فرهتگ قرآن كاركرد امر به مروف و نهي از منكر، بيان و روشن كردن رشد ازغيّ است. بدين معني كه فرد ابتدا  با ايجاد زمينه تشخيص معروف از منكر در خود و عمل به آنها ، با قرار گرفتن در جامعه و رفتن ميان مردم به طور طبيعي باعث شفافيت فضاي فضاي جامعه براي انتخاب معروف مي شود.با اين تفاسير اصلاح صفات، روحيات، تفكرات و اعتقادات خود فرد در اولويت قراار مي گيرد در نتيجه او مي تواند حُسن را از قبح تشخيص داده و با عمل به آن همه جانبه جامعه خود را به معارف امر و از نواهي نهي  نمايد.

3.   روند ساخت يك نظام: 

 اين پلكان مربوط به آيات 13 تا 19 سوره مي باشد كه تك تك  افراد  جامعه براي اصلاح وضع جامعه خود مي بايست؛ به اندازه توان و ظرفيتشان از اين پله ها گذر كنند.

 

4.    هر فرد اگر بتواند يك صفت، يك كار، يك... را از قوّه به فعل برساند مي تواند صفات بيشتر و كارهاي عظيم تري را به سرانجام برساند. اين نكته از مدلِ آيه 28 سوره مباركه لقمان استخراج مي شود كه: خداوند جهت اثبات معاد، با آن عظمت؛ از خلق و بعث يك نفس مثال مي آورند.يعني همانگونه كه اين نفس، به اين سادگي  بعثتش صورت مي گيرد ظهور معاد (همه چيز) نيز چنين است. (ايه 28)

5.   اقامه نماز در جامعه اي كه خواستار اصلاح است امري گريز ناپذير مي باشد.

 واژه "صلو?" كه از "صلو" مي آيد به معني پيوند و عطفيست آكاهانه بين خالق و مخلوق كه عامل رحمتِ رحيميّه خداوند است.  اقامه صلو? نيز به معني ايجاد زمينه اي براي پيوند بين خالق و مخلوق است.در جامعه اي كه رابطه بين خالق و مخلوق حساب شده باشد، عقلها شكوفا شده و زمينه نزول حكمت ايجاد گرديده و معارف شناسانده مي شود و مي توان در جامعه به معروف امر كرد.

چرا كه اقامه نماز: ايجاد فضايي است حهت توجه  به مبدء خوبيها .كالبد و جسم اين عمل، همين نماز است. بايستي روح در اين جسم دمانده شود. نماز بهترين مصداق جهت ايجاد بهترين ارتباط با منشا خوبيها و دريافت حكمت است. (التحقيق)

6.   انسان براي برقراري ارتباط با ديگران از راه "گفتار" وارد مي شود. و اين گفتار به عنوان عامل ارتباط بايد عاقلانه و حساب شده باشد.ه رحرفي همه جا زده نشود و از لحنها مراقبت به عمل آيد. با ورود عاقلانه فرد به محيط، او متوجه مي شود كه : اگر مي خواهد در زندگي و خطو مشي خود موففق باشد مي بايست همواره مقصد خودش را مشخص نموده و با هدفمندي و انگيزه بالا در زندگي خود گام بردارد. چنين فردي در چارچوب مقصد خود پيش رفته و از هر تند روي و كند روي اي اجتناب مي نمايد. اين فرد بدليل داشتن هدف و تنظين امور خود بر آن مبنا حتما به موفقيتهايي نائل مي گردد كه به هيچ عنوان نبايستي اين ترقّيهاي ظاهري سبب غرور او در در بين مردم شود و نگاهش را نسبت به مردم به نگاهي خود برتر بينانه تغيير دهد.

 چنين فردي با اين تلاشي كه بر خود انجام داده است مي تواند وارد سيستم مديريتي جامعه شده و حكومت را در دست گرفته و تا م يتواند در جهت خدمت به مردم كوشش نمايد. (اين روند مستخرج از آيات 13 تا 19 بوده و از پايين به بالا تحقق مي يابد.)

      

7.   يكي از عواملي كه باعث سركشي افراد جامعه در برابر اوامر خداوند مي شود: پايبند بودن به سنّتها و افكار گذشتگان است.

تقليد كوركورانه  و تبعيت از آباء و نياكان آفت حكمت است، چرا كه فرد حكيم در هر لحظه با بررسي جواني و شرايط و همچنين استفاده از تجربيات بهترين راه حلّ و روند را انتخاب مي كند و از اين قانون مستفيذ مي شود كه:

"مَن يُسلم وجهَه لِله و هم محسن …" فردي كه مدام به دنبال درستي تصميم خود باشد و خود را با وجه الله چك نمايد(اِنابه) به هيچ عنوان نمي تواند مقلدانه از پيشينيان اطاعت كرده و هيچ نو آوري اي از خود بروز ندهد. (آيات 21و 22)



معرفي سوره مباركه لقمان
  • مربوط به موضوع »

سوره مباركه لقمان

نام سوره
لقمان
معني
لقمان حكيم
محل نزول
مكه
شماره سوره
۳۱
شروع در جزء
۲۱
تعداد آيه
۳۴
تعداد كلمه
۵۴۲
تعداد حروف
۲۱۱۰
نامهاي ديگر
ندارد
علت نامگذاري
آيه 12 به بعد اين سوره پند هاي لقمان حكيم به فرزندش را مطرح كرده است كه يكي از شاهكار هاي هنري اين سوره در ضمن 8 آيه مي باشد كه به طور زيبا و سبك جالبي اندرزهاي لقمان را به تصوير كشيده است.
ترتيب سوره
به ترتيب جمع آوري، سي و يكمين سوره است و به ترتيب نزول، پنجاه و ششمين سوره است كه بعد از سوره«صافات» و قبل از سوره «سبأ» نازل شده است.
داستان هاي سوره
لقمان حكيم و پند هاي او به فرزندش 15 تا 19.
فضيلت سوره
پيامبر اسلام(ص) فرمود: « هر كسي كه سوره لقمان را بخواند در قيامت رفيق و دوست او است وبه عدد كساني كه كار نيك يا بد انجام دادند( به حكم امر به معروف و نهي از منكر در برابر آنها) ده حسنه به او داده مي شود.»
اولين آيه
الم
آخرين آيه
إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ
محتواي سوره
عظمت قرآن و هدايت و رحمت بودن آن براي مؤمنان.
نكوهش كساني كه در برابر آيات سرسختي و لجاجت نشان مي دهند و با ايجاد سرگرمي هاي نا سالم، ديگران را از قرآن منحرف مي كنند.
نشانه هاي خدا در آفرينش آسمان و بر پا داشتن آن بدون ستون، آفرينش كوهها در زمين،جنبندگان مختلف، نزول باران وپرورش گياهان.
سخنان حكمت آميز لقمان به فرزندش از جمله: توحيد ومبارزه با شرك، توصيه به نيكي به پدر و مادر، نماز، امر به معروف و نهي از منكر، شكيبايي در برابر حوادث سخت، خوشرويي با مردم، تواضع و فروتني و اعتدال در امور.
دلايل توحيد با سخن از تسخير اسمان و زمين، نعمتهاي فراوان پروردگار.
نكوهش از منطق بت پرستاني كه تنها بر اثر تقليد از نياكان به گمراهي افتادند.
عم گسترده و بي پايان خدا با ذكر مثال روشن.
آيات آفاقي، توحيد فطري وگرفتار شدن انسان در ميان امواج بلا و روي دل به سوي خدا آوردن.
صحنه تكان دهنده قيامت و زندگي پس از مرگ و هشدار به انسان كه مغرور زندگي دنيا نشود و به فكر آن جهان باشد.
علم غيب پروردگار و آگاهي او از همه چيز در ارتباط با انسان و.


hekmatname.tebyan.nethttp://www.tebyan.net/Weblog/hekmatname/default.aspx?Query=%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87%20%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D9%87%20%D9%84%D9%82%D9%85%D8%A7%D9%86
X